دسته بندی ها: مطالب روانشناسی

نوامبر 5, 2020 توسط صلح درون 0 دیدگاه

افسردگی

[siteorigin_widget class=”orion_icon_text_w”][/siteorigin_widget]
[siteorigin_widget class=”orion_heading_w”][/siteorigin_widget]

ـ

[siteorigin_widget class=”orion_heading_w”][/siteorigin_widget]

خلق حال و هوای احساس نافذ و پایداری است که به صورت درونی تجربه می شود و بر رفتار و درک فرد از محیط پیرامون تاثیر میگذارد.عاطفه ( affect)

به تظاهر بیرونی خلق اطلاق میشود.

خلق ممکن است طبیعی ، بالا یا پایین (افسرده) باشد .

افراد بطور معمول طیف وسیعی از حالات خلقی را تجربه می کنند و مجموعه ی تظاهرات عاطفی آنها نیز به همان میزان وسیع و بزرگ است ، همچنین احساس میکنند که می توانند بر حالات خلقی و عاطفی خود کما بیش مسلط باشند.

اختلالات خلقی گروهی از اختلالات بالینی هستند که مشخصه ی آنها این است که احساس تسلط از بین رفته و فرد رنج و عذابی عظیم می کشد.

افرادی که خلق بالایی دارند (یعنی در مانیا) علایمی چون : گشاده خوبی ، پرش افکار، کاهش خواب،افزایش اعتماد به نفس ، افکار خود بزرگ بینانه دیده می شود.

در افرادی که خلق پایین دارند ( یعنی افسردگی ) علایمی چون از دست دادن انرژی و علاقه ، احساس گناه ، دشوار شدن تمرکز ، از دست دادن اشتها، افکار مرگ یا خودکشی وجود دارد. دیگر نشانه ها ی اختلالات خلقی عبارت است از تغیراتی در سطح فعالیت ، توانایی های شناختی ، تکلم، کارکردهای نباتی از قبیل (خواب ، فعالیت جنسی و سایر نظم های زیستی.)

ای تغییرات تقریبا همیشه موجب مختل شدن کارکردهای بین فردی ، اجتماعی و شغلی بیمار میشود. اگر فرد به دوره های افسردگی اساسی دچار میشود ، اصطلاحا گفته میشود که به اختلال افسردگی اساسی یا افسردگی یک قطبی مبتلا است.

فردی که دچارافسردگی اساسی می شود باید لااقل چهار علامت از فهرست شامل : تغییرات اشتها و وزن ، تغییرات خواب و فعالیت ، فقدان انرژی احساس گناه ، مشکل در تفکر و تصمیم گیری ، افکار عود کننده ی مرگ یا خودکشی راهم داشته باشد.در افرادی که به هر دو نوع دوره ی افسردگی و مانیا (شیدایی) دچار میشوند تشخیص اختلال دو قطبی مطرح می گردد که شامل سه دسته می شود:

 

  • اختلال دوقطبی نوع (یک)

شامل حداقل یک دوره ی مانیا با احتمال یک یا چند دوره افسرگی

  • اختلال دو قطبی نوع ( دو)

شامل حداقل یک دوره افسردگی و حداقل یک دوره هیپومانیا ( نه مانیا )

  • اختلال دوقطبی نوع (سه)

شامل حداقل چند دوره هیپومانیا و حداقل چند هفته افسردگی

در نوع سوم نشانه های هیپومانیا و افسردگی خفیف است و نمیتوان تشخیص هیپومانیا و افسردگی را روی انها گذاشت.

به نوع سوم اختلال ادرواری (سیکلوتایمی ) گفته میشود.

سیکلوتایمی ورژنی طولانی تر (دایمی) ولی ملایم تراز اختلال دوقطبی نوع دواست.

[siteorigin_widget class=”orion_heading_w”][/siteorigin_widget]

 

  • اختلال دو قطبی خیلی کمتر از اختلال افسردگی شایع است.
  • شیوع اختلال دو قطبی در هر دو جنس یکسان و در طبقات اجتماعی پایین تر شایع است ولی افسردگی شدید در میان طبقات اجتماعی پایین شابع تر است
  • کسانی که ازدواج کردند و دوستان زیادتری دارند کمتر دچار افسردگی میشنوند
  • افراد دارای افسردگی اساسی دارای عزت نفس پایین و وابستگی زیاد و افکار وسواسی هستند
  • جنبه وراثتی اختلال دو قطبی کمتر از افسردگی اساسی است
  • افسردگی اساسی در هر سنی ممکن است بروز کند ولی اختلال دو قطبی در سن پایین تری شروع میشود (معمولا قبل از 30 سالگی)
  • در اختلال دوقطبی حمله ها کوتاه تر ولی غیرمنتظره تر به پایان میرسد.
[siteorigin_widget class=”orion_heading_w”][/siteorigin_widget]

 

دوره مانیا (شیدایی) دوره مشخصی از ( خلق دایما و به شکل غیرطبیعی بالا گشوده یا تحریک پذیر)

است. مدت این دوره حداقل یک هفته است. اما دوره هیپومانیا حداقل چهارروز باید طول بکشد ولی علایمی شبیه دوره مانیا دارد. منتها انقدر شدید نیست که اختلالی در عملکرد شغلی یا اجتماعی ایجاد کند و هیچ ویژگی روانپریشانه ای در ان دیده نمیشود.

مانیا و هیپومانیا هر دو دارای ویژگی های زیر هستند :

اعتماد به نفس بالا کاهش نیاز خواب حواسپرتی شدید بودن فعالیت جسمی و ذهنی و انجام مکرر و مفرط رفتار های خوشایند.

سوالالتی که برای خیلی افراد مطرح است این است که ایا من افسرده ام؟

یک فرد افسرده باید چندین مورد از علایم و نشانه های زیر را در خود داشته باشد

  • نشانه های هیجانی و انگیزشی : تجربه های هیجانی افراد افسرده مانند : غمگین, ناامید, پریشان ,محزون, بی نشاط, دلسرد, تجربه های انگیزشی افراد افسرده مانند : عدم علاقه به کار, عدم اراده و کاهش تمایلات جنسی
  • نشانه های شناختی : باور های غیر منطقی مانند : احساس بی فایدگی, خلاء, تهی بودن ,ناتوانی در تمرکز حواس و ناتوانی در تصمیم گیری سریع
  • نشانه های رفتاری : مانند : اهسته شدن گفتار و رفتار غیرفعال ساعت ها در رختخواب میماند خستگی, بی رمقی و کمبود انرژی کم تحرکی یا پرتحرکی روانی _ حرکتی پوشیدن لباس های شلخته یا کثیف ژولیدگی موها و اهمیت ندادن به بهداشت
  • نشانه های فیزیولوژیک : مانند تغییر اشتها و تغییر وزن ,یبوست, اختلال خواب, اختلال در سیکل ماهانه ی عادی در زنان بیزاری از فعالیت جنسی

فلج کننده ترین عارضه های افسردگی ویژگی های شناختی است.

بنابراین اگر فرد چندین علامت از علایم بالا را در خود احساس کرد بهتر است که به درمانگر بالینی مراجعه نماید تا بتواند با تشخیص به هنگام هرچه سریعتر از مزمن سد ان جلوگیری نماید.

[siteorigin_widget class=”orion_heading_w”][/siteorigin_widget]

افسردگی اغلب براساس سن ,جنسیت, با نشانه های مختلف بین زنان و مردان یا افراد جوان و پیر متفاوت است.

  • افسردگی مردان : مردان افرسده اغلب کمتر به احساس تنفراز خود ناامیدی اعتراف میکنند. در عوض بیشترتمایل به شکایت از خستگی , زودرنجی , مشکلات خواب و عدم علاقه به کار و سرگرمی دارند. انها بیشتر نشانه هایی مانند : عصبانیت , کج خلقی, رفتار بی ملاحظه و مصرف مواد راتجربه میکنند.
  • افسردگی در زنان : زنان بیشتر در معرض تجربه نشانه هایی مانند : احساس شدید گناه , خواب بیش از حد , پرخوری و افزایش وزن هستند. افسردگی در زنان بیشتر تحت تاثیر عوامل هورمونی در طی قاعدگی , حاملگی و یاسگی است. ازهر 7 زن 1 زن در هنگام زایمان به افسردگی مبتلا میشود که افسردگی پس از زایمان گفته میشود.
  • افسردگی در نوجوانان: عصبانیت , کج خلقی , پرخاشگری اغلب مهم ترین نشانه های افسردگی , نه غم در نوجوانان به شمار میرود. انها همچنین ممکن است از سردرد, معده درد یا سایر نشانه های جسمی شکایت کنند.
  • افسردگی در سالمندان : سالمندان بیشتر تمایل دارند از دردها و نشانه های جسمی , مانند : خستگی , درد های بی علت و مشکلات حافظه شکایت کنند تا نشانه ها و علایم روان شناختی افسردگی . انها ممکن است ظاهر شخصی شان را انکار کنند و درمان دارویی خود را ادامه ندهند.
[siteorigin_widget class=”orion_heading_w”][/siteorigin_widget]

شاید عقاید خاصی درباره ی افسردگی داشته باشید که نه تنها صحیح نیست بلکه حتی گاهی این عقاید بدتر از خود افسردگی هستند.بنابراین آگاهی ازین تصورات غلط و یافتن روش های منطقی تر بسیار حائز اهمیت است.چنین تصوراتی در مورد افسردگی را (باورهای اشتباه ) می نامیم.

اولین باور غلط :

گاهی پی بردن به اینکه چرا افسرده شده اید برایتان سخت است و پیش خود فکر میکنید که هیچ دلیلی برای افسردگی تان وجود ندارد و در چنین حالتی خود را مقصر می دانید. اما در اکثر موارد به کمک افراد متخصص متوجه خواهید شد که لزومی ندارد به خاطر افسردگی ، خودتان را سرزنش کنید.

دومین باور غلط:

اینکه عموما احساس میکنید در تمام دوران زندگیتان ناکام بوده اید و همیشه این احساس را داشته اید حتی برایتان سخت است باور کنید که میتوانید تغییر کنید و بهبود یابید اما باید بدانید که شما میتوانید به شرط آنکه خودتان بخواهید.

سومین باور غلط:

اینکه فقط دارو میتواند این تغییر را در من بوجود اورد، درست است که دارو درمانی روش مفیدی است اما حت یاگر دلیل افسردگی بیولوژیکی هم باشد ، با تغییر طرز تفکر و رفتار خود میتوانید بهبودی خود را تسریع کنید.

چهارمین باور غلط:

اینکه تصور میکنید بسیاری از افراد با وجود اینکه مشکلات خیلی بدتری در زندگی خود دارند ، خیلی آسان و بدون افسردگی از عهده انها بر می ایند و تصور اینکه باید بتوانیم به تنهایی بر مشکلاتم غلبه کنم باید یاداور شد که شما به افرادی توجه کرده اید که خیلی خوب از عهده مشکلات خود بر می ایند. و بقیه را نادیده گرفته اید.شاید هم افرادی که به نظر قوی می ایند در مواجهه با یک مشکل جدی احساس واقعی خود را پنهان میکنند و به این ترتیب کسی متوجه نخواهد شد که انها با چه سختی به خواسته های خود رسیده اند. پس اگر نتوانید با احساسات خود به خوبی رو به رو شوید ، دچار افسردگی می شوید ولی به این معنا نیست که فردی ضعیف و رقت انگیز هستید.

پنجمین باور غلط:

تصور اینکه نباید از دیگران کمک بگیرم و صحبت کردن درباره ی خود به من کمکی نمیکند باید یاداور شد که اگر تغییر و اصلاح خود ، کار ساده ای بود ، هیچ فردی افسرده نمیشد. اما شما به تنهایی قادر به رهایی از این حالت نخواهید بود. به هر حال ، صحبت کردن با یک متخصص با استفاده از تکنیک ها و روش های مناسب در بهبودی شما بسیار حائز اهمیت است.

ششمین باور غلط:

اینکه فکر کنید دارو خوردن هیچ کمکی به شما نمیکند چون نمیتواند عواملی که باعث افسردگی من میشوند را تغییر دهد. باید یاداور شد که درست است که دارو مشکلات زندگی شما را حل نمیکند ، اما کمک میکند تا احساس بهتری داشته باشید تا بتوانید بر مشکلات خود به شکلی موثر غلبه کنید.

[siteorigin_widget class=”orion_heading_w”][/siteorigin_widget]

 

افراد به دلایل مختلفی افسرده میشوند. علل اصلی و موثر ان عبارتند از :

زن ها(عوامل ژنتیکی): ممکن است ژن هایی را به ارث برده باشید که این احتمال در افرادی که در خانواده شان افرادی به افسردگی مبتلا باشند بیشتر است. و همچنین نوع برخورد اعضای خانواده با یکدیگر بیشتر از تاثیر مستقیم ژن ها بر میزان بروز افسردگی موثر است.

 

عوامل بیولوژیکی مغز:هنگامی که فرد افسرده است تغییرات خاصی در سطوح مواد شیمیایی و فعالیت های الکتریکی مغز رخ میدهد.این تغییرات بخصوص زمانی بروز میکندکه دچار علایم جسمی زیادی از قبیل (مشکلات خواب ، تغییر در اشتها، احساس خستگی و بی حوصلگی)باشد.این تغییرات سبب شناسی این عامل تغییر در میزان انتقال دهنده هایی مانند نوراپی نفرین، سروتونین و دوپامین می باشد. و وقتی فرد بهبود یابد ، فعالیت مغز فرد به حالت طبیعی خود بازمیگردد.

 

[siteorigin_widget class=”orion_heading_w”][/siteorigin_widget]

تجارب دوران کودکی:

شاید فرد از همان دوران کودکی بخاطر مشکلات اقتصادی ، سوءاستفاده یا بی توجهی ، جدایی و فوت والدین و یا داشتن دوران سختی در مدرسه ، زندگی دشواری را پشت سر گذاشته و نسبت به افسردگی اسیب پإیرتر شده و همچنین اگر منفی گرایی را در دوران کودکی آموخته و تجربه کرده باشد بر روی افکار منفی او تاثیرگذار است.

وقایع زندگی:

وقتی فرد در برخورد با حوادث استرس زایی در زندگی روبرو شود افسردگی امری بسیار شایع است که این عوامل میتواند شامل: طلاق ، از دست دادن شغل ، یا مرگ عزیزان باشد.

فشار روانی مداوم:

گاهی افسردگی ناشی از مشکلات پیچیده و مداومی است که هیچ راه حلی برای انها وجود نداردمانند مشکلات مالی یا خانوادگی ، بیماری مزمن ، که به این ترتیب فشار روانی مداوم را منجر میشودکه باعث ایجاد طرز تفکر منفی میشود و خطر بروز افسردگی را افزایش میدهد. اغلب علت افسردگی ترکیبی از این عوامل بوده و اهمیت هر کدام از عوامل مذکور از شخصی به شخص دیگر متفاوت است.

[siteorigin_widget class=”orion_heading_w”][/siteorigin_widget]

حتی یکبار افسردگی باعث میشود که فرد تغییرات زیادی را تجربه کند که عملا میتواند منجر به تداوم افسردگی در فرد شود.

[siteorigin_widget class=”orion_heading_w”][/siteorigin_widget]

1.سابقه افسردگی خانوادگی

2.تنهایی و انزوای فرد

3.فشار مالی

4.ضربه یا اسیب دوران کودکی

5.تجربیات پرتنش اخیر در زندگی

6.مسایل و مشکلات زناشویی

7.بیکاری یا کار کمتر از انتظار

8.بیماری و دردهای مزمن

9.سوء مصرف مواد ، الکل

پس میتوتن چنین نتیجه گرفت که علت افسردگی به تعیین و تشخیص درمانتان کمک میکند.

افسردگی میتواند در عواملی چون:

(رفتار،افکار،هیجانات،علایم جسمی، شرایط زندگی)تاثیرگذار باشد که در زیر به طور خلاصه به هرکدام از انها اشاره ای میکنیم.

*رفتار: افسردگی مانع لذت بردن از کارهایی میشود که در گذشته فرد به انها علاقه مند بوده مانند: مطالعه، ورزش ، پیاده روی ، سرگرمی های متفاوت. تماس های تلفنی با دوستان و اشنایان. دیدار با اقوام و دوستان. اغلب فرد احساس خستگی میکند یا انگیزه ای برای انجام کارهای خود ندارد.

پس به سادگی از انها دست می کشد و در نهایت احساس ناامیدی بیشتری میکند.

بی تفاوت نسبت به ظاهر خود میشود و از خرید لباسهای نو امتناع میکند.خیلی کم حمام میکند. به راحتی از کنار کارهای روزانه خود میگذردو یا کاملا نسبت به انها بی توجه میشود.

زمانیکه فهرست کارهای نیمه کاره یا انجام نشده زیاد میشود فرد احساس درماندگی ، بی کفایتی و ناتوانی میکند.

 

*افکار:افسردگی باعث میشود تا فرد بدترین حالت ممکن را برای اتفاقات در نظر بگیرد و در واقع برای خود فاجعه سازی می کند.آینده را غم انگیز و غیرقابل تغییر میبیند. در چنین شرایطی حالت خلقی فرد کاملا پایین است.

 

*هیجانات (احساسات):غم ناامیدی و بدبختی عموما احساسات رایج در افسردگی است.در بیشتر مواقع فرد زود رنج و عصبی است در چنین شرایطی احساسات به همراه افکار منفی چرخه ی معیوبی را ایجاد میکند که باعث تداوم افسردگی میشود.

چنین احساساتی منجر به کاهش فعالیت عمومی ، بی توجهی به خود و افکاری منفی میشود.

 

*علایم جسمانی : مشکلات خواب که از مسایل رایج است و وقتی فرد کیفیت خوابش کاهش می یابد , دچار کمبود انرژی میشود و خیلی سریعد دچار خستگی میشود. میزان اشتهای فرد تغییر میکندو فرد احساس ضعف بیشتری میکند و در نتیجه سطح فعالیت فرد هم کاهش میابد و یا در صورت پراشتهایی فرد دچار افزایش وزن میشود و باعث احساس بدتری در فرد میشود.

 

*شرایط زندگی : گاهی شرایط سخت زندگی باعث بروز افسردگی میشود و مشکل را سخت تر میکند البته ناگفته نماند شرایط استرس زاتغییری نکرده بلکه فرد بخاطر افسردگی تصور میکند که نمیتواند انها را حل کند. افسردگی همه ابعاد زندگی را در برمیگیرد ازجمله موفقیت مالی و شغلی فرد را تحت تاثیر قرار میدهد. پس تغییر در یک بخش منجر به تغییر در بخش های دیگر نیز میشود.

بنابراین میتوان چنین چرخه ای را درنظر گرفت :

خلق افسرده —-کاهش فعالیت —-افکار منفی ——خلق افسرده

و زمانیکه فرد سعی کند به بهبود خود کمک کند تغییرات مثبت در یک بخش به بخش های دیگر هم تاثیر میگذارد که این روند رشد صعودی دارد.

افکار منطقی و مثبت —- بهبود حالت خلقی —- افزایش فعالیت —- بهبود حالت خلقی

[siteorigin_widget class=”orion_heading_w”][/siteorigin_widget]

ممکن است فرد تصور کند که افسردگی اش بدون نیاز به هیچگونه درمانی و به طور خود به خودی از بین میرود. اما این تصور اشتباه است و باعث درماندگی بیشتر فرد میشود. اما برخی از روش های درمانی از قبیل دارودرمانی و روان درمانی دو نوع رایج در درمان افسردگی هستند.

اما در کنار این دو روش انتخاب های مثبت میتواند شمارا در مسیر بهتری قرار دهد از قبیل : تعامل اجتماعی , تحرک داشتن

 

درمان ها:

شامل ( دارودرمانی و روان درمانی ) که به توضیحاتی مختصر در مورد انها میپردازیم.

 

  • دارودرمانی :

پس از تشخیص درست میتوان یک برنامه دارویی را توسط روانپزشک تدوین نمود.

هدف درمان دارویی رفع علایم است و نه صرفا کاهش انها. و گاهی ب قطع دارو خطر عود یا بازگشت دوره های خلقی وجود دارد. پس این روش به ندرت تنهایی جوابگو خواهد بود. بسیاری از صاحب نظران معتقدند که ترکیبی از هر دو روش دارودرمانی و روان درمانی تاثیرگذاری بیشتری دارد.

 

  • روان درمانی :

در برخی موارد افسردگی فرد بدون نیاز به دارو و با استفاده از روش روان درمانی بهبود میابد با وجود اینک روش های درمانی زیادی وجود دارد ولی یکی از موثرترین درمان ها روش درمان شناختی رفتاری میباشد که به طور گسترده ای روی افکار و رفتار فرد تمرکز دارد.

در تعریف الگوی درمانگری شناختی رفتاری نیز یاداور میگردد که این الگو رویکردی است فعال , جهت بخش , محدود از لحاظ زمانی و سازمان یافته. این رویکرد بر این منطق نظری زیربنایی استوار است که عاطفه و رفتار فرد , عمدتا برحسب ساخت های جهان از نظر او تعیین میشود.

این مدل رویکرد بر همکاری درمانگری استوار بین فرد و درمانگر مبتنی است که در ان سعی میشود که فرد در خود مهارت های خودیاری مستقلی را از طریق ممارست در تکالیف خانگی انجام دهد و به نوعی درمانگر وارد محیط فکری فرد میگردد. ضمن انکه این رویکرد بر فرایند سوال و کشف توام با راهبرد و نه قانع سازی , موعظه و نباحثه متکی است.

در این رویکرد , براساس روش های جزنگر, فرد فرا میگیرد که احکام و اعتقادها را به عنوان فرضیه هایی که باید اعتبارشان ازموده شود نگیرند و نهایت اینکه این رویکرد اموزشی است که در ان فنون شناختی رفتاری به فرد کمک میکند تا افکار , رفتار و حالات خلقی خود را از طریق متخصص این حیطه بهبود بخشد.

 

ساختار جلسه های درمانی :

جلسات درمانی معمولا بین 45 دقیقه تا یک ساعت میباشد و وظایف عمده ی درمانگر عبارتند از:

ارزیابی مشکلات جاری فرد – تعریف هدف – ارایه منطق درمان برای مراجع و در اخر شروع درمان میباشد.

 

مانعی بزرگ پیش پای شناخت درمانگران :

اصولا هدف درمانگران شناختی رفتاری تغییر هیجان های منفی مراجعین از طریق تغییر نظام شناختی انهاست. پژوهش ها نشان داده اند که تکنیک های شناختی _ رفتاری در کاهش هیجان های منفی از اثر بخشی لازم برخوردارند. با این حال برخی از مراجعین نمیتوانند هیجان های منفی را تحمل کنند یا این که تمایلی به این کار ندارند. گرایش به اجتناب از هیجان های منفی , ممکن است در فرایند درمان بروز پیدا میکند و مانع بزرگی پیش روی درمانگران بگذارد چنین گرایش در روند پیشرفت درمان مشکل ایجاد میکند.

 

برخی عواملی که ممکن است مانع پیشرفت درمان بشود عبارتند از :

1 – عدم مهارت مرجع برای تعبیت از انتظارات درمانی

2 – نگرش منفی درباره شکست درمان ( درمان های ) قبلی

3 – نگرش منفی درباره پیامد تغییر الگوهای رفتاری به دیگران

4 – نفع ثانویه مراجع از علایم بیماری

5 – ترس از تغییر رفتار , افکار یا احساسات

6 – بی انگیزگی برای تغییر

7 – توانایی اندک یا ضعف در مهارت های خودبازنگری

8 – ناکامی فزاینده از درمان های قبلی

9 – فقدان توانمندی های فردی ( جسمی, شناختی , عقلانی )

10- انعطاف ناپذیر بودن مراجع در طرح درمان

11- بی اعتماد بودن به درمانگر

 

راهبرد های شناختی – رفتاری :

در اکثر جلسه های درمانی و تکالیف خانگی به مراجع یاد داده میشود تا بتواند افکار خود- ایند منفی خود را شناسایی کند و انها را مورد سوال و ازمون قرار دهد. این مهارت ها هسته اصلی شناخت درمانی را تشکیل میدهند و از انها در تسکین نشانه های افسردگی و حتی در برخورد با مسایفل زندگی استفاده میشود.

افکار خودایند منفی برخاسته از خطاهای شناختی هستند این خطاها باعث میشوند که دریافت ها و برداشت های تجربه مخدوش گردند.

خطاهای شناختی رایج عبارتند از :

تعطیم افراطی ، تفکر همه یا هیچ ، برچسب زدن ، پالایش ( نادیده انگاری جنبه های مثبت ) ، ذهن خوانی ، پیش بینی وقایع ، رد ویژگی های مثبت ، شخصی سازی، باید و نباید ها ) مراجعین معمولا ابتدا با کمک درمانگر به تشخیص افکار خودایند منفی میپردازند و بعد از طریق تکالیف خانگی مربوط به خود بازنگری مهارت های لازم را در خود رشد میدهند.

در اخر میتوان بیان کرد که مطالعات مربوط به نتیجه ی پس از درمان با اطمینان نشان میدهند که رفتار درمانی شناختی ، در کاهش افسردگی حداقل اثری در برابر داروهای ضدافسردگی سه حلقه ای دارد و این درمان میتواند در جلوگیری از عود مجدد بیماری افسردگی موثر واقع شود.

منابع :

کاپلان و سادوک ، خلاصه روانپزشکی . ترجمه دکتر فرزین رضاعی (جلد دوم ).

رفتار درمانی شناختی . ترجمه دکتر حبیب الله قاسم زاده ( جلد اول )

چالش های شناخت درمانی. ترجمه دکتر حسن حمید پور . انتشارات ارجمند

سیدمحمود میر زمانی بافقی ، معصومه پور محمدرضای تجریشی ، ارتباط بین فعالیت سیستم های مغزی – رفتاری ، حمایت اجتماعی و افسردگی ، فصلنامه علمی پژوهشی رفاه اجتماعی ، سال هفتم ، شماره 26

نوبسنده: دکتر زهرا اعتمادی – روانشناس و روان درمانگر

[siteorigin_widget class=”orion_team_w”][/siteorigin_widget]

آگوست 31, 2020 توسط صلح درون 0 دیدگاه

راه های مقابله با افسردگی

[siteorigin_widget class=”orion_icon_text_w”][/siteorigin_widget]
[siteorigin_widget class=”orion_heading_w”][/siteorigin_widget]

هنگامی که افسرده هستید به راحتی نمی توانید از شرش خلاص شوید در اینجا می خوام راه هایی بهتون معرفی کنم برای مقابله با افسردگی که برای درمانتون به شما کمک می کنه اول از همه باید براتون بگم چرا مقابله با افسردگی یک وقت هایی انقدر سخت میشه؟

افسردگی انرژی و انگیزه شما رو نابود میکنه و برداشتن قدم برای داشتن حال بهتر رو بسیار سخت میکنه و حتی بعضی وقت ها فکر کردن به چیزهایی که حالتونو میتونه بهتر کنه م‍ثل : ورزش کردن یا نرمش کردن و یا حتی وقت گذراندن با دوستان سخت و مشکل به نظر می سه.

یکی از نکات مهم در درمان افسردگی:

معمولا این چیزهایی که خیلی به ما می توانند کمک کنند عمل کردن بهشون سخت تره؛ ولی غیرممکن نیست. اگر چه رهایی از افسردگی سریع و ساده نیست ولی باید به خودتون اعتماد کنید و از قدم های کوچک شروع کنید از قدم زدن شروع کنید و یا اینکه تلفن را بردارید و به عزیزانتون زنگ بزنید.

برداشتن این قدم ها اولش سخت به نظر میرسه ولی قدم زدن یا رقصیدن با آهنگ مورد علاقتون کارهایی که همین الان بدون هیچ هزینه ای می تونید انجام بدهید و این کارها می تونه به طور قابل توجهی خلق و انرژی شما را برای مدت زمانی افزایش بده تا بتونید قدم بعدی را بردارید مثل :
درست کردن غذای مورد علاقتون یا قرار گذاشتن با یک دوست قدیمی. یا برداشتن قدم های مثبت بعدی به صورت روزانه لکه های خاکستری زندگی تون به زودی از بین می روند و دوباره خودتون را خوشحال  قوی و سلامت احساس می کنید.

[siteorigin_widget class=”orion_heading_w”][/siteorigin_widget]

گرفتن کمک و حمایت به موقع یکی از مهارت هایی هست که می تونه نقش مهمی در پیروز شدن شما در برابر افسردگی بازی کنه.

وقتی افسرده هستید داشتن دید منطقی به زندگی بسیار سخت میشه و همچنین ممکنه توان جنگیدن  در برابر افسردگی را نداشته باشید و خود افسردگی ذاتا کمک گرفتن از دیگران را براتون سخت میکنه و ترجیح می دهید تنها باشید به طوری که در ارتباط بودن حتی با اعضای خانواده و دوستان نزدیکتون براتون سخت میشه.

ممکن است احساس کنید حتی صحبت کردن با دیگران براتون طاقت فرساست یا اینکه به خاطر افسردگی یا شرایط تون احساس خجالت کنید و یا به خاطر رابطه های قدیمی یا یک سری اتفاقات بد احساس عذاب وجدان کنید. ولی بدونید که این شما نیستید که این حس هارو دارید بلکه این افسردگی شماست که موجب این حس ها شده.

در ارتباط بودن با افراد دیگه و مشارکت داشتن در فعالیت های اجتماعی میتونه نقش بزرگی در بالا بردن خلق شما داشته باشه.

اینو به یاد داشته باشید که کمک گرفتن از دیگران به معنی ضعف شما نیست بلکه بالعکس به معنی آگاهی شماست که در زمان نیاز می توانید از دیگران برای بهبود خودتون کمک بگیرید.این کمک می تونه از یک متخصص روانشناس باشه و در صورت دسترسی به فرد متخصص می توانید از اعضای خانواده و دوستانتون کمک بگیرید شما برای این افراد مهم هستید و می توانند به شما کمک کنند.اگر احساس کردید فرد مورد نظر در اطراف شما نیست هیچ وقت دیر نیست شما می توانید رابطه های جدیدی داشته باشید دوستانی که بتوانند شما را حمایت کنند.

[siteorigin_widget class=”orion_heading_w”][/siteorigin_widget]

سعی کنید این حمایت را از افرادی بگیرید که در کنار آن ها احساس آرامش و امنیت می کنید.از فردی که می خواهید در کنارتون باشه و با او حرف بزنید انتظار نداشته باشید که شما را درمان کند او قرار است در کنار شما باشد و شما را حمایت کند تا بتوانید از یک فرد متخصص کمک بگیرید.این افراد می توانند شنونده ی خوبی باشند و بدون اینکه شمارو قضاوت کنند در کنارتان باشند ولی درمان شما وظیفه یک فرد متخصص و با همکاری شخص شماست.

در ارتباط بودن بسیار مهمه. بودن در کنار عزیزان و دوستانتون حتما از الویت برخورداره ولی هنگامی که از عزیزانتون و دوستان مورد اعتمادتون دور هستید می توانید از تلفن و مخصوصا برنامه هایی استفاده کنید که  رو در رو همدیگرو ببینید و مطمین باشید که تاثیر به سزایی در بهتر شدن خلق تون داره.

سعی کنید در فعالیت های اجتماعی شرکت کنید حتی اگر حوصله ندارید. معمولا وقتی افسرده هستید ترجیح می دهید در لاک تنهایی خودتون فرو بروید ولی بودن در کنار بقیه می تونه کم کم افسردگی شما رو بهتر کنه.

راهی پیدا کنید که بتوانید دیگران را حمایت کنید. خیلی حسه خوبیه که ما بتوانیم به دیگران کمک کنیم و حمایتشون کنیم تحقیقات اخیر نشان داده که اگر بتوانید شرایطی را فراهم کنید که شما هم دیگران را حمایت کنید در بالا بردن خلق تون تاثیر فراوانی داره مثلا می توانید شما هم شنونده ی خوبی باشید برای یک دوست و یا (کمک ها یا کارهای داوطلبانه) در درمان افسردگی می تونه نقش کلیدی داشته باشه چون به شما حس مفید بودن میدهد.

اگر به حیوانات علاقه دارید می توانید به حیوان های نیازمند غذا بدهید و یا اگر شرایط نگه داری یک حیوان خانگی بیاورید. تحقیقات نشان داده رسیدگی به حیوانات می تواند  نقش مهمی در درمان افسردگی داشته باشد.

در صورت امکان می توانید به گروه های حمایتی  افسردگی (گروه درمانی) بپیوندید

این گروه ها این امکان را برای شما فراهم می آورند با افرادی که با افسردگی در گیر هستند و تلاش می کنند تا درمان شوند در ارتباط باشید از تجربیاتشان استفاده کنید و همچنین شما هم تجربیات خودتان را در اختیارشان قرار دهید این گروه ها باعث میشه که شما بیشتر از این خودتان را منزوی نکنید و کم کم به اجتماع باز گردید.می توانید یکدیگر را تشویق و حمایت کنید و در راه بهبودی در کنار یکدیگر باشید.

[siteorigin_widget class=”orion_heading_w”][/siteorigin_widget]

1. از یک فرد متخصص کمک بگیرید

2. با فردی قابل اعتماد در مورد احساساتتان صحبت کنید

3. داوطلبانه به فرد یا افرادی کمک کنید

4. برای خوردن غذا یا قهوه با دوستی قرار بگذارید

5. از عزیزانتان بخواهید که حواسشان به شما باشد

6. با دوستانتان به سینما یا کنسرت و یا دوره همی های کوچک بروید

7. به دوستان قدیمیتان تلفن یا ایمیل بزنید

8. با یک دوست ورزشکارتان برای پیاده روی قرار بگذارید

9. برنامه ریزی برای یک شام هفتگی داشته باشید

10. با افراد جدید آشنا شوید با رفتن به کلاس های مورد علاقتون و باشگاه ها

 

کارهایی را انجام دهید که از انجام آن ها لذت می برید یا قبلا لذت می برده اید

حتما شما نمی توانید خودتون را مجبور کنید که بهتون خوش بگذره ولی حتما می توانید خودتونو زور کنید کارهایی را انجام دهید که حوصله انجام دادن آن ها را ندارید و حتما شگفت زده خواهید شد زمانی که آن کارهای زوری را انجام می دهید و بعد از انجام آن ها احساس خیلی بهتری دارید حتی اگر فورا احساس خوبی نداشته باشید کم کم حس خواهید کرد که افسردگی تون کمتر شده و احساس می کنید انرژی تون بیشتر شده به طوری که انرژی بیشتری برای انجام فعالیت ها دارید.

یک فعالیتی که قبلا از آن لذت می برده اید یا ورزشی که قبلا آن را دوست داشته اید را انجام دهید.سعی کنید هیجانات خود را از طریق موسیقی هنر و یا نوشتن ابراز کنید.یک روز خود را برای رفتن به موزه به کوه یا به پارک اختصاص دهید.

مراقب سلامتی خودتان باشید

تلاش کنید ۸ ساعت کامل بخوابید

افسردگی معمولا با مشکلات خواب همراه است.هم خواب زیاد و هم خواب کم می تواند به سلامتی شما صدمه بزند.سعی کنید با یادگیری عادت های سالم خواب – خواب خود را نظم ببخشید.

به استرس خود آگاه باشید

استرس علاوه بر اینکه شرایط را برای فرد افسرده وخیم تر میکنه حتی باعث تداوم افسردگی نیز می شود.تمامی چیزهایی که استرس شما را افزایش می دهند بشناسید

کار زیاد-مشکلات اقتصادی-رابطه هایی که در

آن ها حمایت دو طرفه وجود نداردسعی کنید راه هایی بیابید برای کنترل بر روی استرس و رهایی از فشار آن .

[siteorigin_widget class=”orion_heading_w”][/siteorigin_widget]

حتما شما نمی توانید خودتون را مجبور کنید که بهتون خوش بگذره ولی حتما می توانید خودتونو زور کنید کارهایی را انجام دهید که حوصله انجام دادن آن ها را ندارید و حتما شگفت زده خواهید شد زمانی که آن کارهای زوری را انجام می دهید و بعد از انجام آن ها احساس خیلی بهتری دارید حتی اگر فورا احساس خوبی نداشته باشید کم کم حس خواهید کرد که افسردگی تون کمتر شده و احساس می کنید انرژی تون بیشتر شده به طوری که انرژی بیشتری برای انجام فعالیت ها دارید.

یک فعالیتی که قبلا از آن لذت می برده اید یا ورزشی که قبلا آن را دوست داشته اید را انجام دهید.سعی کنید هیجانات خود را از طریق موسیقی هنر و یا نوشتن ابراز کنید.یک روز خود را برای رفتن به موزه به کوه یا به پارک اختصاص دهید.

مراقب سلامتی خودتان باشید

تلاش کنید ۸ ساعت کامل بخوابید

افسردگی معمولا با مشکلات خواب همراه است.هم خواب زیاد و هم خواب کم می تواند به سلامتی شما صدمه بزند.سعی کنید با یادگیری عادت های سالم خواب – خواب خود را نظم ببخشید.

به استرس خود آگاه باشید

استرس علاوه بر اینکه شرایط را برای فرد افسرده وخیم تر میکنه حتی باعث تداوم افسردگی نیز می شود.تمامی چیزهایی که استرس شما را افزایش می دهند بشناسید

کار زیاد-مشکلات اقتصادی-رابطه هایی که در

آن ها حمایت دو طرفه وجود نداردسعی کنید راه هایی بیابید برای کنترل بر روی استرس و رهایی از فشار آن

[siteorigin_widget class=”orion_heading_w”][/siteorigin_widget]

تمرین روزانه آرام سازی ذهن و بدن باعث کاهش نشانه های افسردگی-استرس و همچنین باعث افزایش حس سلامت و شادی می شود.سعی کنید روزانه یوگا و مراقبه کنید- تمرین تنفس های عمیق را انجام دهید و از تکنیک آرام سازی عضلات استفاده کنید که از بزرگ ترین قدم ها برای بهبود افسردگی تان به حساب می آید.

برای مقابله با افسردگی یک لیست برای خودتان درست کنید

موارد قابل دسترسی را که می توانید انجام دهید و باعث افزایش انر‌ژی شما می شود را بنویسید.هر چه مواردی که نوشته اید برای مقابله با افسردگی بیشتر باشد بهتر است.

و هر چه بیشتر سعی کنید مواردی از آن ها را روزانه انجام دهید بهتر است.

۱. سعی کنید زمانی را برای گذراندن در طبیعت اختصاص دهید

۲. مواردی را که در مورد خودتان دوست دارید لیست کنید(می تواند خصایص شخصیتی شما باشد)

۳. یک کتابی که به آن علاقه دارید بخوانید

۴. فیلم کمدی یا فیلم های مورد علاقه تان را ببینید

۵. برای آرامش از یک حمام آب گرم استفاده کنید

۶. به کارهای کوچکی که از انجام آن ها لذت می برید بپردازید

۷. اگر حیوان خانگی دارید با آن بازی کنید

۸. با دوستان خود قرار بگذارید و با آن ها وقت بگذرانید

۹. به موسیقی مورد علاقه تان خوش کنید

۱۰. کارهای خود جوشی که از آن ها لذت می برید انجام دهید

[siteorigin_widget class=”orion_heading_w”][/siteorigin_widget]

هنگامی که شما افسرده هستید حتی بلند شدن از تختخواب می تونه هولناک باشه چه برسه به اینکه بخواهید ورزش کنید! ولی حتما می دونید که ورزش یکی از قوی ترین کارهاست برای مبارزه با افسردگی.تحقیقات نشان داده که ورزش و یا حتی نرمش منظم می تونه به اندازه ی داروهای ضدافسردگی اثربخش باشه با ادامه دادن به ورزش کردن حتی زمانی که از افسردگی رهایی پیدا کرده اید می توانید از عود دوباره آن جلوگیری کنید.

برای اینکه بیشترین بهره را از ورزش ببرید حداقل روزی ۳۰ دقیقه ورزش کنید.اگر شروع کردن براتون سخته از قدم های کوچک شروع کنید برای مثال از ۱۰-۱۵ دقیقه و با فعالیت های راحت تر – حتی ۱۰ دقیقه قدم زدن می تواند برای ۲ ساعت خلق شمارو را بهتر کند.

ورزش کردن کاری است که همین حالا می توانید انجام دهید تا روحیه تون بهتر شه و خلق تون افزایش پیدا کنه

خستگی بدنیتون افزایش پیدا می کنه اگر به حال خود رهاش کنید.

شما ممکنه ابتدا برای شروع تحرک احساس کنید خسته هستید ولی بالعکس وقتی ورزش کردن را شروع می کنید شگفت زده خواهید شد که خستگی بدنیتون بسیار کمتر شده و یا حتی از بین رفته ورزش کردن باعث ترشح یکسری هورمون های شادی در مغزتون میشه که به خاطر افسردگی تون بسیار کاهش پیدا کرده. به ورزش هایی بپردازید که به آن ها علاقه دارید یا داشته اید

علاقتون باعث میشه انگیزه پیدا کنید و هر چقدر سخت به ورزش تون ادامه بدهید

ورزش هایی همچون پیاده روی-وزنه برداری-شنا-ورزش های رزمی و حتی رقص بسیار مفید هستند به خاطر داشته باشید بهتر است هم پاها و هم دست ها هر دو درگیر فعالیت باشند.

سعی کنید یک همراه برای ورزش کردن بیابید یا به یک گروه یا کلاس ورزشی بپیوندید

ورزش کردن با دیگران علاوه بر اینکه یک فعالیت اجتماعی محسوب میشه انگیزه شما را نیز افزایش می دهد بهتر است برای ادامه دادن به ورزش در کنار افرادی باشید که ورزشکار هستند و به ورزش به عنوان یک امر مهم نگاه می کنند. می توانید به یک گروه کوه نوردی – دو میدانی ملحق شوید و یا در کلاس های ایروبیک یا رقص ثبت نام کنید و حتی می توانید فردی برای بازی تنیس پیدا کنید و یا به تیم های فوتبال یا والیبال بپیوندید۰

سعی کنید در هنگام ورزش کردن تمرکز داشته باشید و به اعضای بدنتان آگاه باشید

اگر افسردگی شما ریشه در اتفاقات گذشته دارد و هنگام ورزش افکار مزاحم به ذهن شما هجوم می آورند سعی کنید تنفس های عمیق و آگاهانه داشته باشید به طوری که به اعضای بدن تان توجه کنید در هنگام انجام حرکت ها آنقدر در زمان حال باشید که اگر در فضای آزاد هستید حتی برخورد باد بر روی پوستتان را حس کنید.

 

[siteorigin_widget class=”orion_heading_w”][/siteorigin_widget]

غذایی که می خورید تاثیر مستقیم روی حس شما دارد.غذاهایی که تاثیر منفی روی خلق و سلامتی شما دارد را کاهش دهید مثلا کافيین الکل غذا هایی که چربی ترانس دارند و همچنین غذاهایی که میزان زیادی هورمون (بعضی از گوشت ها) و مواد نگه دارنده دارند.

هیچ وعده ی غذایی تان را حذف نکنید

فاصله ی زیاد بین وعده های غذایی ممکن است شما را بی قرار و خسته کند سعی کنید هر ۳-۴ ساعت چیز کوچکی میل کنید.

مصرف شکر و کربوهیدرات را به حداقل برسانید

ممکنه شما به خوردن شیرینی پاستا و غذاهای حاضری و سیب زمینی سرخ کرده علاقه داشته باشید ولی تا حد امکان مصرفشان را به حداقل برسانید.

مصرف ویتامین ب را افزایش دهید

کمبود ویتامین ب ۱۲ و فولیک اسید اثرات مخرب و مستقیمی بر روی افسردگی دارد.مصرف ب کمپلکس را فراموش نکنید. از میوه سبزیجات و تخم مرغ استفاده کنید.

مصرف غذاهایی که غنی از امگا ۳ هستند را افزایش دهید

امگا ۳ نقش بسیار مهمی در تثبیت خلق دارد.یکی از بهترین منبع های امگا ۳ ماهی سالمون و دیگر انواع ماهی ها می باشد و حتی می توانید از قرص های امگا ۳ استفاده کنید.

[siteorigin_widget class=”orion_heading_w”][/siteorigin_widget]

نور خورشید می تواند میزان هورمون سروتونین را در بدن شما افزایش دهد که باعث بهتر شدن خلق شما می شود.هر زمانی که در طول روز براتون مقدور بود بیرون بروید و برای ۱۵ دقیقه در معرض نور آفتاب قرار بگیرید.عینک آفتابی نزنید ولی مستقیم نیز به نور خورشید نگاه نکنید در صورت نیاز از ضد آفتاب استفاده کنید.

در هنگام ظهر می توانید قدم بزنید و یا یک نوشیدنی و یا حتی غذا در فضای آزاد صرف کنید ویا اگر می توانید به باغچه حیاط تان رسیدگی کنید.

حتی تاثیر ورزش کردن در فضای آزاد و در حضور آفتاب دو برابر می شود.می توانید به پارک محل اقامتتون بروید و فعالیتی داشته باشید.

پنجره های خانه تان را باز کنید تا هوای تازه وارد شود و پرده ها را کنار بکشید تا نور وارد فضای منزلتان شود و در نزدیک پنجره بنشینید.

اگر در جایی زندگی می کنید که معمولا ابری است از نور درمانی استفاده کنید.

[siteorigin_widget class=”orion_heading_w”][/siteorigin_widget]

بعضی افراد با کاهش ساعات روشن روز که معمولا در فصل پاییز و زمستان رخ می دهد

در خلق شان تغییرات منفی ایجاد می شود که به آن افسردگی فصلی گفته می شود. افسردگی فصلی باعث می شود شما احساس کنید فرد کاملا متفاوتی هستید در مقایسه با تابستان ناامید کم طاقت و غمگین به نظر می رسید و یا مضطرب و هیچ علاقه ای به بودن در کنار دوستانتان ویا فعالیت هایی که از انجام آن ها لذت می برده اید نشان نمی دهید

در این موقعیت سعی کنید با انجام فعالیت هایی که گفته شد خلق تان را ثابت نگه دارید و به شرایط تان آگاه باشید و مقلوب حس نا امیدی تان نشوید و حتما از نوردرمانی استفاده کنید.

[siteorigin_widget class=”orion_heading_w”][/siteorigin_widget]

آیا احساس می کنید بی قدرت و ضعیف شده اید؟ و اتفاقات بدی برایتان می افتد و شما هیچ قدرتی در برابر آن ها ندارید؟ و شرایطتان نا امید کننده است؟

افسردگی تاثیر منفی روی همه چیز از جمله نگاه تان به خودتان و انتظاراتتان در مورد آینده می گذارد.

هنگامی که اینگونه افکار شما در خود غرق می کند مهم است که به یاد داشته باشید این نگرش های غیرمنطقی بدبینانه (تحریفات شناختی) هستند که کاملا غیر واقعی اند و از نشانه های افسردگی به حساب می آیند.

وقتی شما این افکار را به چالش می کشید معمولا از بین می روند ولی گاهی اوقات مقاوم هستند شما تنها با مثبت بودن نمی توانید این افکار مزاحم را از بین ببرید غالبا این افکار بخشی از یک الگوی فکری مادام العمر هستند که به صورت خودکار در آمده اند و حتی بخشی از این تفکرات کاملا ناخودآگاه هستند.

بهتر است افکار منفی خود را که باعث افسردگی شما شده است را ابتدا شناسایی کنید و از وجود آن ها آگاه باشید و سپس یک روش تفکر متعادل را جایگزین این نوع از تفکر کنید.

 

[siteorigin_widget class=”orion_heading_w”][/siteorigin_widget]

 ۱. تفکر همه یا هیچ:

به موضوعات در قالب مطلق سیاه و سفید و یا صفر و صد بنگریم و هیچ نقطه ی تعادلی برایشان در نظر نگیریم و اگر همه چیز در حد عالی نباشد حتما شکست خورده ایم.

۲. تعمیم بیش از اندازه:

یعنی یک تجربه منفی را به گونه ای تعمیم دهیم که انتظار داشته باشیم همیشه این تجربه  نتیجه ی منفی خواهد داشت

برای مثال: اگر در یک رابطه موفق نبوده باشیم فکر کنم هیچ گاه نمی توانیم یک رابطه موفق داشته باشیم

۳. فیلتر ذهنی:

انکار اتفاقات مثبت و تمرکز بر روی اتفاقات منفی.برای مثال هنگامی که یک اتفاق منفی رخ داده تمام اتفاقات مثبت را نادیده گرفته و فقط فرد اتفاق منفی را در نظر می گیرد.

۴. کم ارزش کردن اتفاقات مثبت:

آوردن دلایلی غیر منطقی برای کم ارزش کردن اتفاقات مثبت در زندگی. برای مثال افرادی که سالم هستند و زندگی خوبی دارند ولی روحیه ی خوبی ندارند زندگی خود را فاجعه می پندارند

۵. به سرعت نتیجه گیری کردن:

تفسیر های منفی بدون وجود هیچ گونه شواهد واقعی. بعضی اوقات به گونه ای عمل می کنیم انگار فکر دیگران را می توانیم بخوانیم مثلا: اون از من خوشش نمی یاد. و یا

برای مثال: من هیچ وقت تو این کار پیشرفت نمی کنم.

۶. استدلال های عاطفی:

باور داشته باشید هر آنچه که شما احساس می کنید واقعیت است

برای مثال: من احساس می کنم یک بازنده ام و بقیه هم همین فکر را می کنند و حتما همه به من می خندن.

۷. باید ها و نبایدها:

قرار دادن خود در مقابل لیست دقیقی از باید ها و نباید ها و چنانچه مطابق لیست خود عمل نکردید دچار عذاب وجدان می شوید و خودتان را توبیخ می کنید.

۸. برچسب زدن به خود:

سنجیدن خود تنها بر اساس اشتباهات و کاستی هایتان.

 

هنگامی که الگوی افکار مخربی که منجر به افسردگی شده است را شناسایی کردید می توانید این افکار و الگوها را با سوال های زیر به چالش بکشید:

۱. چه شواهدی برای صحت یا عدم صحت این فکر وجود دارد؟

۲. اگر دوست من چنین فکری در مورد این موضوع داشته باشد به او چی می گفتم؟

۳. آیا از جنبه ی دیگه ای میشه به این موضوع نگاه کرد و یا اینکه فکر جایگزینی براش وجود دارد؟

۴-اگر افسرده نبودم به این موضوع چگونه می اندیشیدم؟

 

برداشتن این گام ها به شما در بهبود افسردگی تان حتما کمک خواهد کرد ولی به یاد داشته باشید در درمان افسردگی یکی از اساسی ترین قدم ها مراجعه به یک فرد متخصص در زمینه افسردگی می باشد تا درمان شما به شکل حرفه ای دنبال شود.کمک گرفتن از یک روانشناس به معنی ضعف شما نیست بلکه بلعکس نشان دهنده میزان اهمیتی است که  شما برای خود و سلامتی تان قایل هستید و اجازه نمی دهید افسردگی شما را از پا در آورد.به یاد داشته باشید افسردگی قابل درمان است و شما می توانید احساس بهتری در مورد خود و زندگیتان داشته باشید.

اگر به دنبال درمان حرفه ای توسط یک روانشناس هستید برای سرعت بخشیدن به بهبودتان و جلوگیری از بازگشت افسردگی بهتر است به  نکات گفته شده توجه کنید و آن ها را در کنار درمان حرفه ایتان انجام دهید.

امید که هر چه زودتر سلامتیتان را باز یابید و با قدرت بیشتری به سوی آینده قدم بردارید.

 

گردآوری و ترجمه: دکتر ندا ملک زاده – روانشناس و روان درمانگر

[siteorigin_widget class=”orion_team_w”][/siteorigin_widget]

ژوئن 20, 2020 توسط صلح درون 1 دیدگاه

خیانت زناشویی

[siteorigin_widget class=”orion_icon_text_w”][/siteorigin_widget]
[siteorigin_widget class=”orion_heading_w”][/siteorigin_widget]

خانواده از ارکان اصلی جامعه و نهادی عاطفی و اجتماعی است و به عنوان یکی از محیط های تاثیر گذار در سلامت جسمی و روانی افراد در نظر گرفته می شود. نیاز های مختلف جسمانی و عقلانی و عاطفی افراد می تواند به بهترین نحو در خانواده ارضا شود. برای داشتن جامعه سالم، سلامت خانواده شرط بسیار مهم و ضروری است. ایجاد خانواده سالم مشروط به سلامت روانی افراد آن و روابط مطلوب و رضایت بخش آنها با یکدیگرند.

تشکیل خانواده سالم و کارآمد منوط به ازدواج و شکل گیری رابطه زناشویی است. ازدواج رخدادی است که موجب ایجاد حمایت، صمیمیت و احساس رضایت و خوشبختی و لذت در انسان می شود و سبب پیدایش یگانگی، همدلی، محبت، همکاری، تعهد و مسئولیت پذیری نسبت به افراد خانواده می شود. ازدواج یکی از مهمترین و اصلی ترین عوامل موثر در بهداشت روانی و کارآمدی اجتماع است که اگر با مشکل روبرو شود می تواند تاثیرات قابل توجهی در ساختار و کارکرد قسمت های مختلف جامعه بگذارد.

زوجین در ازدواج و زندگی مشترک شان نیاز های عاطفی مختلفی دارند که یکی از مهمترین آنها روابط صمیمانه است. صمیمیت در روابط زوجین تامین کننده شادمانی، معنا و رضایتمندی از زندگی زناشویی است.  صمیمیت در زوجین به منظور احساس صمیمیت مستلزم شناخت کامل زوجین از یکدیگر در همه ابعاد و درک عمیق آنها از هم می باشد. زوجین صمیمی بهتر خواسته های خود را به شکل موثرتری به همسر خود ابراز می کنند. هرچه صمیمیت در ابعاد مختلف بین زوجین بیشتر و عمیق تر باشد، رضایت زناشویی، شادمانی و تداوم ارتباط آنها با هم بیشتر است و آنها بهتر و مفید تر می توانند در موتجهه با تغییرات و مشکلات رابطه زناشویی خود عمل کنند.

[siteorigin_widget class=”orion_heading_w”][/siteorigin_widget]

عوامل مختلفی می توانند سلامت خانواده و ازدواج را با چالش مواجه کنند که خیانت زناشویی یکی از مهمترین و مخرب ترین آن هاست. خیانت زناشویی به “برقراری هرگونه رابطه عاطفی یا جنسی خارج از چارچوب روابط زوجین” گفته می شود که به برقراری درجاتی از صمیمیت عاطفی یا جنسی با فردی به غیر از همسر منجر می شود. خیانت زناشویی مهمترین عامل تهدید کننده و تخریب کننده عملکرد، ثبات و تداوم رابطه زناشویی است.

خیانت زناشویی می تواند به نحوی با کاهش صمیمیت بین زوجین رابطه بالایی داشته باشد. اغلب زوجین در زندگی مشترک خودشان را بسیار وفادار و متعهد می دانند و خیانت را از نظر اخلاقی و رفتاری ناپسند و غیر قابل قبول می دانند. پس از نظر منطقی خیانت زناشویی در رابطه زوجین باید بسیار کم اتفاق بیافتد، در حالی که تحقیقات نشان می دهد این گونه نیست.

خیانت زناشویی انواع مختلفی دارد؛ خیانت زناشویی فقط به برقراری صمیمیت جنسی و رابطه جنسی یا برقراری رابطه عاطفی به تنهایی با فرد دیگری به غیر از همسر گفته نمی شود، بلکه هرگونه صمیمیتی اعم از صمیمیت عاطفی و فیزیکی با فرد دیگری به غیر از همسر خیانت نامیده می شود. وقتی فردی تعهدش را با همسرش نادیده می گیرد و با شخص دیگری ارتباط عاطفی برقرار می کند، حتی وقتی این ارتباط حضوری نباشد، مثلا از طریق تماس های تلفنی یا در شبکه های مجازی با او در ارتباط باشد، به این معنی است که به همسرش خیانت کرده است.

همچنین وقتی ارتباط فرد با شخصی به غیر از همسرش رابطه فیزیکی و جنسی باشد حتی اگر رابطه عاطفی با آن نداشته باشد، بازهم به این مفهوم است که در زندگی مشترک خود مرتکب خیانت شده است و تعهدش را نسبت به همسرش شکسته است.

این رابطه های که در اغلب موارد پنهانی و دور از چشم همسر است، بنیان رابطه زوجی را متزلزل می کند. پس خیانت انواع گوناگونی دارد و نمی توانیم تعریف خیانت زناشویی را فقط به نوع خاصی از ارتباط محدود کنیم.

[siteorigin_widget class=”orion_heading_w”][/siteorigin_widget]

وقتی خیانت در زندگی مشترک رخ می دهد، تاثیرات مخربش در دو حوزه فردی و ارتباطی چشمگیر است. در حوزه فردی می توان گفت سلامت روان زن و شوهر و در مقابل آن سلامت روان فرد سومی که در ارتباط است به خطر می افتد و مهمترین تاثیر مخرب آن ایجاد حس بی اعتمادی است. اضطراب، افسردگی و سایر اختلالات روانپزشکی می تواند ثمره این حادثه باشد.

در حوزه ارتباطی، ارتباطات زن و شوهر، صمیمیت میان آنها و رضایتشان از زندگی زناشویی کاهش یافته و در نهایت باعث از هم پاشیده شدن بنیان خانواده می شود. در این میان فرزندان هم از آسیب های این حادثه در امان نیستند. کودکان برای رشد کافی و مناسب نیاز به فضای امن و آرام خانه دارند و هر حادثه ای که در خانواده رخ می دهد می تواند امنیت کودکان را دچار خدشه کند، حتی روی ارتباط کودک با والدینش تاثیر مخربی بگذارد و در نهایت باعث به خطر افتادن سلامت روان کودکان شود.

هر فردی با برقراری رابطه عاطفی و قرار گرفتن در یک ارتباط می تواند خود را بهتر بشناسد، نیاز های خود را ارضا کند، به آرامش برسد و به طرف مقابل هم کمک کند تا او هم به تمامی این اهداف برسد.

یکی از ارکان رابطه عاطفی کارامد و یکی از مهمترین عناصر ارتباطات عاطفی در زوجین تعهد است و تعهد به این معناست که زوجین بخواهند و بتوانند فقط با همسر خود صمیمیت را در ابعاد عاطفی و جنسی و ارتباطی تجربه کنند و با شخص دیگری با هر عنوان و دلیلی وارد ارتباط عاطفی یا جنسی نشوند. وقتی زوح در رابطه شان به هم متعهد باشند و صمیمیت را در ابعاد مختلف با یکدیگر تجربه کنند می توانند عمق و دوام رابطه و زندگی مشترکشان را بیشتر کنند و به آرامش بیشتری برسند، به هدف نهایی رابطه که همانا رشد و احساس امنیت است بیشتر دست یابند و رضایت زناشویی و جنسی بیشتری را با هم بدست بیاورند.

برای داشتن یک رابطه خوب و رضایتبخش تمرکز زن و مرد متاهل باید فقط روی همسر باشد. وقتی رابطه عاطفی، جنسی یا هردو با بیش از یک نفر برقرار می شود، آسیب های زیادی در ابعاد مختلف به افراد درگیردر رابطه وارد می شود، رابطه از کارآمدی و سودمندی خارج شده و در نهایت منجر به قطع ارتباط می شود در واقع انرژی روانی و جسمی در رابطه فقط باید برای یک نفر در نظر گرفته شود و تقسیم این انرژی بین دو یا چند نفر کیفیت رابطه را کاهش داده و سلامت روان فرد را به خطر می اندازد و رابطه را از هدف اصلی دور می کند.

تعهد عاطفی و جنسی شرط غیر قابل انکار یک رابطه موفق، سالم و رضایت بخش است. در روابط زوجین از بین بردن تعهد به هیج بهانه و دلیلی مجاز نیست و تعهد عنصر مهم و غیر قابل چشم پوشی در این رابطه است.

در رابطه زوجین دانستن نیازهای طرف مقابل، توجه کردن به آنها و پیدا کردن راه هایی برای ارضا شدن آنها از مهمترین اصول ایجاد و حفظ یک زندگی مشترک رضایتمندانه و پر دوام است. زوجین نسبت به یکدگیر در مورد شناسایی و ارضا نیاز های معقول و منطقی هم مسئولند. در رابطه عاطفی سالم و رضایت بخش به تمامی نیاز ها و خواسته های منطقی و معقول طرف مقابل احترام کذاشته می شود و تلاش می شود پاسخی مناسب و کار آمد به آنها در زمان مناسب داده شود.

آگاهی نداشتن و بی توجهی به این نیاز ها یا نداشتن راه های مناسب برای رسیدگی به آنها از عوامل مهم برای ایجاد یک رابطه زوجی ناکار آمد یا ناراضی کننده است.

حتی اگر خلا یا کمبودی در هر بعد از ارتباط زوجی یا مسائل فردی و شخصیتی همسر وجود دارد، نمی توان برای برقراری رابطه با فرد دیگر به بهانه ارضا نیاز ها یا پیدا کردن توان برای تحمل کردن زندگی زناشویی آشفته مجوزی صادر کرد.

حفظ تعهد در رابطه با همسر در هر شرایطی ضروری است و در شرایط بحرانی و ناکام کننده هم باید این تعهد حفظ شود.

[siteorigin_widget class=”orion_heading_w”][/siteorigin_widget]

بهترین راه در شرایط نارضایتی از همسر و در صورت آزار دیدن از ارتباط آشفته و پرتنش یا سرد با همسر و غیر قابل تحمل بودن شرایط ارتباطی، کمک گرفتن از یک متخصص خانواده و تلاش برای شناسایی و حل کردن مسائل ارتباطی و فردی است.

درصورت حل نشدن مسائل، تلاش کردن و جواب نگرفتن در رفع مشکلات ارتباط مشترک با همسر، ناتوان بودن در تحمل این نارضایتی و تصمیم قطعی برای قطع ارتباط عاطفی و جنسی با همسر، تصمیم برای خارج شدن از رابطه زوجی و زندگی مشترک، بعد از حفظ زندگی مشترک متعهدانه، منطقی ترین و کم آسیب ترین راه است.

نمی توانیم در زندگی و ارتباط با همسر بمانیم و به دلیل وجود مسائل آزار دهنده و ارضا نشدن نیاز ها با او با شخص دیگری وارد رابطه شویم. به منظور حفظ سلامت روان زوج و فرزندانشان، احترام گذاشتن به مسائل اخلاقی و رعایت آن و حفظ بنیان خانواده در زندگی مشترک با همسر، حفظ تعهد در هر شرایطی ضروری است.

مکانیسم های دفاعی، فرآیند های خودکار برای فرونشاندن اضطراب های ناشی از تعارضات هستند، در مکانیسم دفاعی دلیل تراشی فرد برای فرار از رفتارها یا نگرش های غیر قابل قبول و تکانش ها به توضیحات منطقی متوسل می شود.

وقتی فرد متاهلی با شخصی به غیر از همسر رابطه فرا حیطه زناشویی بر قرار می کند مرتکب خیانت زناشویی می شود، برای موجه نشان دادن خیانت خود پیش فرض هایی دارد و از مکانیسم دفاعی دلیل تراشی استفاده می کند.

نمونه هایی از این پیش فرض ها که خیانت فرد متاهل را موجه جلوه می دهند عبارتند از:

  • من همسرم را دوست ندارم، پس رابطه فراحیطه من مجاز است.
  • همسرم از این رابطه فرا حیطه مطلع نمی شود، پس صدمه ای به او وارد نمی شود.
  • رابطه فراحیطه من باعث شده بدون از هم پاشیدن خانواده ام، نیاز هایم را ارضا کنم.
  • رابطه موقتی من صدمه ای به زندگی مشترکم نمی زند.
  • با برقراری این رابطه فراحیطه می توانم زندگی مشترکم را حفظ کنم تا به فرزندانم صدمه ای وارد نشود.

تمامی این پیش فرض ها فقط توجیهاتی برای موجه جلوه دادن رابطه فراحیطه و خیانت فرد متاهل است و هیچ کدامشان دلایل درستی نیستند و نمی توانند توجیه و دلیل و مجوزی برای خیانت فرد متاهل باشد. برقراری رابطه فراحیطه زناشویی و خیانت زناشویی در هر شرایط و با هر دلیلی غیر مجاز و آسیب رسان است.

[siteorigin_widget class=”orion_heading_w”][/siteorigin_widget]

در اکثر روابط فراحیطه و خیانت های زناشویی به وقوع پیوسته، از ابتدا هدفی برای ایجاد این نوع رابطه مخرب و غیر مجاز وجود نداشته است. تمامی روابط خارج از حیطه زناشویی و خیانت های زناشویی از ابتدا برنامه ریزی نشده اند و در اکثر مواقع افراد برای ایجاد این روابط آسیب زا برنامه و هدفی نداشته اند. خیلی از مواقع افراد در موقعیت ها و شرایطی قرار می کیرند که آنها را به سمت برقراری روابط فراحیطه زناشویی و خیانت سوق می دهد.

در این مواقع خود همسر پیمان شکن دارای خصوصیات فردی یا شرایط ارتباطی خاص با همسرش می باشد که او را برای برقراری روابط فراحیطه زناشویی و خیانت به همسر مستعد می کند.

معمولا بازداری های فرد ضعیفند یا برای روابط خود در محیط اطراف حد و مرز مناسب و تعریف شده ندارد، فرد در اغلب مواقع به دنبال تجربه هیجان است و در خیلی مواقع روابطش با همسرش دچار مسائل حل نشده است. در خیلی موارد هم شرایط محیط و مدت زمان ارتباط با فرد سوم که فرد پیمان شکن  در آن قرار می گیرد به برقراری رابطه فراحیطه و خیانت زناشویی کمک می کند.

فردی که به برقراری هرگونه رابطه با فرد متاهلی اقدام می کند، دلیل این ارتباط را حس عاطفی و علاقه، نیاز به حمایت عاطفی یا مالی یا میل جنسی به آن فرد یا حتی هرگونه نیاز دیگر یا حس خوب به آن فرد اعلام می کند.

اقدام شخص متاهل (همسر) به برقرای رابطه با فردی به غیر از همسر می تواند بیشتر از همه به همسر آن فرد آسیب برساند و بعد از آن به فرزندان هم صدمه بزند و زندگی زوجی فرد و حتی آینده خودش و فرزندانش را هم تحت تاثیرات مهمی قرار می دهد. همسر فرد مثل هر همسر دیگری با هزاران امید وارد زندگی مشترک شده و اقدام به ازدواج کرده است و حتی در صورت وجود هرگونه مساله و مشکل در زندگی مشترک و ارتباط با همسرش، حتی اگر امیدی به حل شدن این مسائل و مشکلات نداشته باشد، باز هم نمی خواهد همسرش را در رابطه با شخص دیگری غیر از خودش ببیند. هیچکس نمی تواند به هیچ بهانه و با هیچ توجیهی حتی با بهانه وجود مشکلات حاد و غیر قابل حل در زندگی مشترک فرد مقابلش با همسرش، مجوز ارتباط با اورا برای خودش صادر کند.

نمی توان از همه جزییات و واقعیات زندگی مشترک هیچ شخصی مطلع شود و نمی توان خودخواهانه و بدون آگاهی، زندگی کسی را در کنار همسرش غیر قابل تحمل دانست و برای زندگی او تصمیم گرفت.

هر فرد متاهلی خودش مسئول نجات زندگی مشترک و حل مسائلش با همسرش می باشد و هیچ شخصی غیر از همسر آن فرد نمی تواند به بهانه نجات او از زندگی مشترک ناخوشایندشان یا به بهانه بهتر کردن حالش اقدام به برقراری ارتباط عاطفی و جنسی با او کند.

ای کاش هر فردی که تمایل به برقراری هرگونه خارج از حطیه زناشویی با فرد متاهلی دارد، به همسر آن فرد و اتفاقی که برای او، فرزندان و زندگی مشترکش بعد از برقراری آن رابطه خارج از حیطه زناشوی می افتد کمی فکر کند و بتواند خود را به جای همسر آن فرد متاهل و در بحران رخ دادن خیانت زناشویی در ازدواجش تصور کند.

[siteorigin_widget class=”orion_heading_w”][/siteorigin_widget]

عوامل زمینه ساز خیانت زناشویی به سه دسته عوامل بیرونی، عوامل ارتباطی و عوامل فردی تقسیم بندی می شوند.

عوامل بیرونی

عوامل بیرونی رایجی که زمینه ساز خیانت همسر هستند عبارتند از:

  • فشارها و عوامل استرس زای زندگی روزمره، مثل وظایف و نقش های موجود در خانه مانند کارهای خانه و مسئولیت های مرتبط با فرزند در خانه و محیط بیرون، مسئولیت های مرتبط با مراقبت و ملاقات والدین سالخورده، شاغل بودن در بیرون خانه
  • وجود استرس های شدید مثل مشکلات شغلی و مالی یا ورشکستگی ، مشکلات و بیماری های جسمانی، اختلافات و درگیری های شدید با اعضای خانواده خود و همسر و دوستان و همکاران، فقدان های زندگی روزمره مثل مرگ عزیزان
  • وجود دوره های بحرانی و گذار یا دوره های تغییر مثل بحران میانسالی یا بحران فرزند دار شدن یا مرگ فرزند یا بحران ازدواج فرزندان یا دور شدن آن ها از خانواده یا بحران اوج و رسیدن فرد به موقعیت هایی که آرزوی آن را داشته است. در داشتن این احساس که حالا که به هر چه می خواستم رسیده ام حالا زندگی چه معنایی دارد یا بحران تغییر شغل یا تغییر محل زندگی یا بحران فلسفی یا بحران حقایق زندگی، ترفیع شغلی یا ارتقای موقعیت اجتماعی
  • عواملی که باعث کم ارزش شدن یا بی ارزش شدن رابطه زناشویی می شوند یا اهمیت رابطه زناشویی را کاهش می دهند و یا قرار گرفتن در محیط های محرک برقراری روابط فراحیطه زناشویی (خیانت زناشویی) مثل: رفت آمد کردن با دوستانی که تعهد زناشویی را ارزش نمی دانند یا خودشان در گیر رابطه فراحیطه زناشویی هستند، وجود باورهای فرهنگی یا دیدن فیلم هایی که خیانت زناشویی را آسیب زا یا غیر مجاز نمی دانند یا تصویر غیر واقع بینانه ای از خیانت زناشویی ارائه می دهند و یا روابط فراحیطه زناشویی (خیانت زناشویی) را آسیب زا با دلایل غیر منطقی و اشتباه توجیه می کنند، تفریح کردن یا شاغل بودن در محیط هایی که در آن جنس مخالف وجود دارد و در آن به اصول اخلاقی و مراقبت های لازم به اندازه کافی توجه نمی شود.
  • کم بودن حمایت های کافی از زندگی مشترک یا زندگی مشترک متعهدانه در اجتماع مثل: رفت و آمد با افراد مجرد تاثیر گذار بر فرد، رفت و آمد با افراد متاهلی که تعهد زناشویی را ارزش نمی دانند.

عوامل ارتباطی

عوامل ارتباطی مهم که زمینه ساز وقوع خیانت در زندگی زناشویی هستند عبارتند از:

  • تعارض ها و اختلافات و تنش های مکرر و حل نشده زوجین، الگو های مخرب کلامی بین زوجین مثل انتقاد های کوبنده و سرزنش و تحقیر مداوم و دردناک، سوتفاهم ها و عدم توافق ها و اختلاف نظرهای مساله سازی بین آنها، عصبانیت ها یا کناره گیری های احساسی شدید زوجین، الگو های ناکارآمد حل مساله و مسائل حل نشده فراوان بین زوجین، تلاش برای برنده شدن در بحث ها و به نتیجه درست نرساندن بحث ها، تفاوت های شخصیتی و ارزشی تاثیر گذار در ارتباط زوجین، ناتوانی زوجین در ابراز احساساتشان، وقت گذراندن کم یا بدون کیفیت زوجین باهم، ناتوانی یا ضعف زوجین در گفتگو در حوزه مسائل مختلف، صمیمیت کم در تمامی ابعاد ارتباطی، نارضایتی از رابطه جنسی، نارضایتی از تقش همسری یا والدی و رابطه عاطفی کم یا ناکافی بین زوجین

عوامل فردی

برای پیشگیری از خیانت زناشویی و حتی بکاربردن و مداخله های درونی در خیانت زناشویی، بررسی عوامل زمینه ساز فردی هم بسیار مهم هستند. عوامل زمینه سازی فردی به دو دسته عوامل زمینه ساز مرتبط با همسر پیمان شکن  و عوامل زمینه ساز مرتبط با همسر آسیب دیده تقسیم بندی می شوند.

عوامل زمینه ساز مرتبط با همسر پیمان شکن یا همسر خیانت گر عبارتند از:

مشکلات و بیماریهای روانپزشکی مثل اختلالات خلقی مانند افسردگی و اختلالات اضطرابی و اختلال کنترل تکانه، اختلات شخصیتی مثل اختلال شخصیت ضد اجتماعی و خودشیفته و نمایشی، اختلالات جنسی مثل اختلال انزال زودرس، عدم ارضا نیاز های جنسی، اعتیاد یه ویژه اعتیاد به مواد محرک، ارزش های اخلاقی پایین و نداشتن مرزهای مشخص و پایبند نبودن به تعهدات زناشویی، ناتوانی یا بی میلی به داشتن رابطه متعهدانه با یک نفر، باور های فرهنگی مثل این باور که مرد می تواند با چند زن در ارتباط باشد، باور های متفاوت مذهبی با همسر، بیماری های جنسی، جذابیت ظاهری و جذابیت جنسی و وضعیت اجتماعی خاص یا بالا، سطح مالی و درآمد بالا، کارکردن در محیط هایی که همکاران از جنس مخالف وجود دارند و پایبند مسائل اخلاقی نیستند و ناتوانی در حل مساله به روش درست مثل ارتکاب خیانت به عنوان راهی برای ابراز نارضایتی از زندگی مشترک، انتقام از همسر به خاطر خیانت همسر، تمایل به طلاق قانونی و عدم موافقت همسر با آن، طلاق عاطفی یا جنسی، مشکلات مربوط به نقش و وظیفه مثل نارضایتی از نقش زن خانه دار یا همسر یا پدر و مارد فرزند بودن

نارضایتی از نقش زن خانه دار یا همسر یا پدر یا مادر فرزند، نارضایتی در شرایط شغلی، الگو گرفتن از والدین یا بستگان و دوستان، فاصله سنی زیاد با همسر، جذابیت ظاهری بیشتر از همسر یا فاصله زیاد تحصیلاتی یا فکر از همسر، بدبینی نسبت به عاقبت رابطه متعهدانه و ازدواج، پشیمانی از ازدواج، جذب فرد دیگری جز همسر شدن به علت وابستگی بیش از حد به او یا علت اختلال شخصیت وابسته در فرد پیمان شکن یا دیدن ویژگی های همسر دلخواه در او.

عوامل زیادی در فرد آسیب دیده از خیانت می توانند همسر را به سوی خیانت زناشویی سوق دهد.

عوامل زمینه ساز مرتبط با همسر آسیب دیده عبارتند از:

  • مبتلا بودن به بیماری های روانپزشکی مانند افسردگی، اضطراب، وسواس یا اختلالات شخصیتی مانند اختلال شخصیت پارانویید و وابسته.
  • ابتلا به بیماری های جسمی شدید مانند فلج، مشکلات استخوانی و عضلانی، بیماری های ام اس، سرطان و بیمارهای قلبی
  • اعتیاد
  • دارابودن برخی ویژگی های شخصیتی مانند سلطه جویی، کنترل گری، خساست، خودشیفتگی، بدبینی
  • مبتلا بودن به اختلالات جنسی مانند ناتوانی جنسی در مردان، کاهش میل جنسی
  • فقدان مهارت های زناشویی مانند مهارت حل مساله صعیف
  • نازایی و عقیم بودن
  • ناتوانی در ارضای نیاز های همسر مانند نیاز به صمیمیت عاطفی یا جنسی یا جسمانی، نیاز به رشد و پیشرفت شخصی، نیاز های تفریحی
  • ترس از صمیمیت
  • رفتار های منفی و نامناسب و مکرر و شدید مانند توهین، تحقیر، انتقاد های شدید، اکراه از همکاری با همسر، پرخاشگری
  • انتظارات بیش از حد یا غیر واقع بینانه از همسر
  • ناتوانی در بهبود مشکلات ارتباطی
  • تفاوت قابل توجه فرهنگی، تحصیلاتی، مذهبی، فکری یا ظاهری با همسر
  • اختلاف سنی زیاد با همسر
  • عدم توجه و رسیدگی کافی به بهداشت فردی، وضعیت ظاهری، فرم لباس پوشیدن، رشد فردی، بهداشت و مرتب بودن و کارهای خانه
  • عدم تعامل بین نقش ها در بیرون خانه و داخل خانه به عنوان زن یا مرد شاغل و همسر یا عدم تعادل بین نقش والدی و همسری
  • بی توجهی یا توجه ناکافی به خانواده همسر
[siteorigin_widget class=”orion_heading_w”][/siteorigin_widget]

برقراری هرگونه رابطه خارج از حیطه زناشویی و ایجاد هرگونه صمیمیت با فردی به غیر از همسر غیر مجاز و به شد آسیب زننده است. نمی توان برای اینکه جلوی آسیب های وارد شده به رابطه همسر گرفته شود و یا حتی برای اینکه میزان احساس گناه را در اثر برقراری این رابطه کاهش داده شود از میزان ارتباط با فردی که به غیر از همسر با او رابطه بر قرار می شود، کم شود.

هرگونه رابطه با فرد سوم را باید بطور کامل و یکباره قطع کرد. هرگونه رابطه با فردی به غیر از همسر به هر میزان و با هر کیفیت و با هر نیت به سلامت روان فرد، همسر و رابطه صدمه میزند و باید به سرعت به فکر اتمام آن و برگشتن کامل به زندگی مشترک و همسر بودن برای بهبود حالبه علت برقراری این رابطه، بازسازی تخریب های حاصل از این رابطه فراحیطه، حل کردن مسائل ارتباط با همسر و پیشگیری از وقوع روابط خارج از حیطه زناشویی بعد از روان درمان گر و متخصص خیانت های زناشویی ، کمک حرفه ای و فوری گرفت.

نمی توان این روابط مخرب را کم یا به تدریج قطع کرد. این روابط باید فوری و به طور قطعی و همیشگی به اتمام برسند. هیچگونه خیانتی و در هیچ شرایط در زندگی مجاز نیست و توجیهی برای آن وجود ندارد.

وقتی خیانت همسر فاش می شود همسر آسیب دیده هیجانات  منفی مثل خشم، غم و نا امیدی را تجربه می کند و اغلب مواقع در شوک فرو می رود. گاهی شدت این هیجانات منفی آنقدر زیاد است که در تصمیم گیری همسر آسیب دیده در مورد زندگی مشترک و ارتباط با همسرش تاثیر گذاشته و موجب می شود که او خیلی سریع هیجانی و بدون بررسی ابعاد مختلف ارتباط و زندگی مشترک و نتایجی که در آینده ممکن است بوجود بیاید تصمیم به طلاق و جدایی از همسرش بگیرد. تصمیمات مهمی مثل این تصمیم می تواند آینده مرد و همسر و حتی فرزندانشان را تحت تاثیر قابل توجهی قرار دهد و باید قبل از تعیین مسیر به دقت و با منظق در مورد تمام ابعاد فردی، ارتباطی و اجتماعی این تصمیم مهم و حساس بررسی های لازم صورت گیرد.

گاهی فرد آسیب دیده به علت شدت هیجانات منفی و نداشتن مهارت و تخصص لازم در زمینه ارتباطات زناشویی نمی تواند به تنهایی تصمیم درستی بگیرد و لازم است از فرد متخصص در این زمینه جهت بررسی عوامل مهم تاثبر گدار در این تصمیم کمک بگیرد.

روانشناس و فرد متخصص هیچگاه برای زندگی فرد تصمیم نمی گیرد، تصمیم نهایی با خود فرد است و مسئولیت این تصمیم گیری نیز با خود او ست. روانشناس با آگاه کردن فرد در مورد ابعاد مهم و بررسی و تحلیل مسائل مهم زندگی مشترک او و هوامل فردی اش و بررسی نتایج احتمالی تصمیم آن فرد به کمک خودش به تصمیم دقیق تر و با خطا و پشیمانی کمتر کمک می کند.

همسر آسیب دیده لازم است برای تصمیم گیری درست تر و بهتر زمان کافی بدهد و از روانشناس و فرد متخصص در آن زمینه کمک بگیرد.

وقتی در زندگی مشترک خیانت یکی از همسران فاش می شود، زوج آسیب دیده اکثرا به دنبال کشف تمامی جزییات خیانت رخ داده توسط همسرش است. در بیشتر مواقع همسر آسیب دیده اصرار دارد که تمامی اتفاقات موجود در ارتباط همسرش با فرد سوم را بداند و بارها می خواهد که همسرش  نوع و میزان رابطه، انگیزه و حتی حسش به فرد مقابلش در رباطه خارج از حیطه زناشویی را براش بطور کامل و با صداقت بازگو کند. تمامی این موارد موجب صدمه بیشتر و تاثیرات مخرب غیر قابل جبران در فرد آسیب دیده می شود. لزومی ندارد که همسر آسیب دیده اصرار به اطلاع پیدا کردن از ریز به ریز جزییات رابطه خارج از حیطه (خیانت) همسرش داشته باشدف چون دانستن جزییات رابطه فراحیطه (خیانت) همسرش نه تنها کمکی به برگرداندن رابطه زناشویی و بهبود حال او نمی کند، بلکه همسر آسیب دیده با تکرار و نشخوار ذهنی جزییات و تحلیل رابطه حارج از حیطه همسرش در صورت ممکن بودن درمان خیانت زناشویی اتفاق افتاده، این پروسه درمانی و بخشودن را به تاخیر انداخته و حتی منتفی می کند.

 

[siteorigin_widget class=”orion_heading_w”][/siteorigin_widget]

برای کمک به درمان خیانت زناشویی، بجای تلاش برای دانستن تمام جزییات رابطه فراحیطه (خیانت)، بهترین راه مراجعه به متخصصان درمانی این حیطه است.

وقتی فردی وارد رابطه فراحیطه زناشویی می شود و با شخص دیگری به غیر از همسرش ارتباط برقرار می کند، ضروریست که به جای تلاش برای حل کردن مسائلش با فرد سوم و مراجعه کردن به مشاوره و درمانگر و مطالعه کتاب های مختلف برای پیدا کردن راهی جهت بهبود روابطش با آن فرد به دنبال بررسی ابعاد محتلف زندگی مشترکش با همسرش باشد و نقاط ضعف و قوت خودش، همسرش و رابطه شان با دقت مورد توجه قرار گیرد و حتی مشکلاتش را با همسرش و نارضایتی اش از ازدواج را با دقت مورد تحلیل و علت یابی قرار دهد و تمام انرژیش را برای نجات زندگی مشترکش با همسرش صرف کند.

و بجای آنکه از مشاور بخواهد به او کمک کند که رابطه اش با فرد سوم بهبود پیدا کند، از او بخواهد با تمام قدرت اگر راهی دارد به کمک خودش زندگی مشترک و رابطه اش با همسرش را نجات رهد و او را به زندگی مشترک با همسرش باز گرداند.

یادمان باشد که زندگی مشترک با همسر و ازدواج برای مشاور در اوج اهمیت است و مشاور حرفه ای و احلاقی تمام اهداف درمانی و مشاوره اش در جهت نجات زندگی مشترک با همسر و افزایش رضایت زناشویی در ازدواج است.

وقتی زن یا مرد با نفر سومی رابطه بر قرار می کند و صمیمیتی را که فقط باید با همسر خود تجربه کند با فرد دیگری نجربه می کند و مرتکب خیانت می شوند، شکافی را در اعتماد بین یکدیگر ایجاد می کنند که این شکاف به آنجه زوج قبلا در مورد تعهدشان به  هم با یکدیگر توافق کرده اند یا فکر می کنند توافق کرده اند بستگی دارد.

[siteorigin_widget class=”orion_heading_w”][/siteorigin_widget]

در خیلی از مواقع زوج پیمان شکن از خیانت خود پشیمان می شود و مایل است به زندگی خود با همسرش ادامه دهد. در بیشتر مواقع زوج آسیب دیده قادر است از خیانت همسر خود چشم پوشی کرده و او را ببخشد.

شرط لازم برای انفاق افتادن این بخشش این است که:

  • هر دوی آنها ( زن و شوهر) زندگی مشترک خود را حفظ کنند و برای این کار انگیزه درونی و کافی داشته باشند.
  • صادقانه به خود و همسرشان نظر بیفکنند و هرکدام سهم خود را در رخ دادن خیانت بپذیرند.
  • رابطه همسر پیمان شکن با نفر سوم به طور کامل و برای همیشه قطع شود.
  • هر دو مهارت های لازم برای شناخت و ارزیابی این بحران و علت یابی و تحلیل آن را کسب کنند.
  • در نهایت به دنبال مداخلات درمانی و کمک گرفتن از مشاور برای درمان ایم بحران و رابطه زوجی خود باشند.

هرچه رابطه زوجین قبل خیانت از کیفیت بهتری برخوردار باشد، آنها رضایت زناشویی بیشتری در زندگی با هم داشته باشند و از سلامت روان بیشتری برخوردار باشند، احتمال چشم پوشی و بخشش همسر آسیب دیده بیشتر می شود و درمانگر بهتر می تواند برای درمان این بحران به آنها کمک کند.

گاهی اوقات زن یا مرد پیمان شکن یا آسیب دیده می خواد برای نجات رابطه و زندگی مشترکشان تلاش کند و در این گونه مواقع بهترین و مفید ترین راه مراجعه آنها به درمانگر خیانت زناشویی و اقدام آنها به گرفتن کمک و مداخله های درمانی در خیطه خیانت زناشویی است و مداخلات درمانی در خیانت زناشویی در صورتی که در موقع مناسب و نزد درمانگر متخصص انجام شود و زوج انگیزه و تلاش لازم و کافی برای درمان خود و رابطه و زندگی مشترکشان داشته باشند می تواند تاثیران خوب و ارزشمندی داشته باشد.

[siteorigin_widget class=”orion_heading_w”][/siteorigin_widget]

وقتی زوجین برای درمان خیانت زناشویی شان به درمانگر متخصص مراجعه می کنند باید در نظر بگیرند که قرار نیست شرایط زندگی مشترک آنها فقط به قبل از خیانت برگردد، بلکه قرار است روابط آنها تا جایی که امکان دارد اصلاح شود و مسائلشان حل شود، چون اگر رابطه آنها بدون مساله بود احتمال کمتری وجود داشت که خیانت رخ دهد.

اگر چه مسائل ارتباطی زوجین تنها دلیل وقوع خیانت نیست و عوامل فردی آنها هم موثر است ولی باید روی هر دو بعد ارتباطی و فردی زوجین در درون خیانت به صورت تخصصی کار شود.

در درمان خیانت باید روابط زوجین را رشد داد و تا حد امکان به بهترین حالت ممکن رساند تا رضایت زناشویی آنها بالا رود و از وقوع خیانت های احتمالی بعدی هم پیشگیری و جلوگیری شود.

پس می توان گفت درمان خیانت زناشویی درمانی رشد گراست.

وقتی فردی که به همسر خود خیانت کرده است برای بازگرداندن زندگی مشترک خود و بهبود حال خود و همسرش به متخصص خیانت زناشویی مراجعه می کند در صورتی می تواند از این جلسات درمانی نتیجه و پاسخ خوبی بگیرد که:

  • حالت تدافعی نداشته باشد و واقعیت را بپذیرد.
  • از خیانت و رابطه فراحیطه خود واقعا پشیمان باشد و نخواهد که آن را تحت هیچ شرایطی تکرار کند.
  • در سبب شناسی و پیدا کردن علل خیانتی که مرتکب شده فعال باشد و انگیزه های مشخص و پنهان خود در خیانت زناشویی را بررسی کند.
  • قصد داشته باشد و بخواهد ارتباط خود را با نفر سوم در تمام ابعاد قطع کند.
  • تمام خاطرات خود با نفرسوم را کنار بگذارد و سعی کند دیگر به آن فکر نکند.
  • از همسر خود عذر خواهی واقعی کند و در صدد جبران اشتباه خود باشد.
  • به همسر خود فرصت و امکان کافی دهد که نتواند احساساتش را به راحتی و بدون ترس بیان کند.
  • ایرادات و نقش خودش را در نارضایتی و مسائل زندگی مشترک بپذیرد و سعی کند تمام مسائل زندگی مشترک را به کمک همسرش حل کند و کیفیت رابطه اش را بالا ببرد.
  • ضربه های وارد شده به پیکر خانواده و فرزندان را در اثر خیانت به خوبی بپذیر و سعی کند این صدمات را جبران کند.
  • شفاف سازی کند و هیچ نقطه ابهامی در مورد خودش و فعالیت هایش برای همسرش باقی نگذارد.

 

[siteorigin_widget class=”orion_heading_w”][/siteorigin_widget]

وقتی رابطه عاطفی زوجین تحت تاثیر خیانت زناشویی صدمه میبیند، یکی از همسران یا گاهی هر دوی آنها تعهد خود را به رابطه مشترکشان نگه نمی دارند و با فرد سومی وارد ارتباط می شوند، مهمترین و اساسی ترین شرط برای بازسازی رابطه عاطفی و درمان آن، قطع کامل هرگونه ارتباط با نفر سوم است و برای ترمیم ارتباط عاطفی زوجین، باید آن ها تعهدشان را نسبت به هم بطور کامل برگردانند، صمیمیتشان را در ابعاد مختلف فقط و فقط به همسر خود اختصاص دهند و هرگونه رابطه و صمیمیت را با نفر سوم کامل حذف کنند. تا وقتی که تعهد به طور کامل حفظ شود، روابط دیگر با فرد سوم در هر سطحی قطع نشود و همسر پیمان شکن تصمیم به جبران خیانت و صدمات وارده به همسر خود نگیرد، نمی توان امنیت عاطفی را به او و رابطه شان برگرداند و نمی توان صمیمیت از دست رفته را در ابعاد مختلف ارتباطشان ایجاد کرد.

حفظ تعهد و قطع کامل ارتباط در هر سطحی با نفر سوم شرط اصلی و غیر قابل حذف در درمان خیانت زناشویی است.

زوجین در تمام مراحل و در تمام قسمت های شیرین و تلخ زندگی همراه و یاور هم هستند و نباید در شرایط سخت و بحرانی یکدیگر را تنها بگذارند. در رخ دادن بحران خیانت صرف نظر از اینکه کدامیک مرتکب خیانت شده اند، زن و مرد هر دو به نوعی نقش دارند و در جلسات مداخله های درمانی خیانت هم هردو باید حاضر شوند.

وقتی همسر پیمان شکن، خیانت خود را می پذیرد، از عمل خود پشیمان است، انگیزه کافی برای اصلاح زندگی زندگی و رابطه با همسرش را دارد و برای گرفتن کمک های تخصصی و درمان به متخصصان مراجعه می کند، لازم است همسر آسیب دیده هم بحران رخ داده را درک می کند، آن را به عنوان یک واقعیت هر چند تلخ بپذیرد و بخواهد برای بازگرداندن و اصلاح رابطه با همسرش، او هم با انگیزه کافی تلاش کند.

اگر فقط همسر پیمان شکن در جلسات درمانی برای بهبود رابطه و جلب اعتماد همسرش تلاش کند و همسر آسیب دیده نخواهد بحران ایجاد شده را بپذیرد یا همسر خود را ببخشد و یا برای بهبود در رابطه به مقدار لازم همکاری نکند نمی توان به نتیجه جلسات درمانی امیدوار بود.

با اینکه بحران خیانت زناشویی بسیار دردناک است و پذیرش آن و بخشش همسر پیمان شکن سخت است ولی برای عبور از این بحران و کمک به بهبود رابطه و زندگی مشترک ، همسر آسیب دیده باید با همسر خود همراهی کند و نقش خود را در پیدایش خیانت همسر هر چقدر که کم باشد، بپذیرد.

[siteorigin_widget class=”orion_heading_w”][/siteorigin_widget]

گاهی خیانت زناشویی فاش می شود و همسر به طور کامل با جزییات از آن مطلع می شود ولی همسر پیمان شکن در جلسه درمانی وانمود می کند که خیانتی توسط او رخ نداده است و خیانت خود را بطور کامل انکار می کند یا خیانت رخ داده را کمتر از آنچه رخ داده است نشان می دهد و آن را بی ارزش جلوه می دهد.

این فرد یا واقعا قبول نکرده که کاری که انجام داده خیانت است و خیانت محسوب می شوئ یا اینکه به ظاهر اینگونه نشان می دهد که خیانت نکرده است و در جلسه درمانی و نزد همسر خود و درمانگر خیانت خود را انکار می کند.

ممکن است این مساله به عنوان امتیاز منفی برایش در نظر گرفته شود و از احترام و ارزش او نزد همسرش و حتی اطرافیان بکاهد و شاید دیگر  نتواند رابطه آسیب دیده با همسرش را ترمیم کند.

قسمت بزرگی از دغدغه فکری  فرد پیمان شکن نگرانی  از مطلع شدن اطرافیان از خیانت او و قضاوت آنها در مورد عمل مرتکب شده توسط اوست و قسمت دیگری از دغدغه فکری اش فراموش نشدن خیانت او تو سط همسر و باقی ماندن اثرات مخرب این عمل او در ذهن همسر و رابطه شان است.

باید در نظر داشت که اتفاق رخ داده است و همسر هم قسمتی از حادثه یا تمامی آن را می داند و با انکار آن نه تنها نمی توان کمکی به حل شدن مساله کرد، بلکه اعتماد همسر به طور کامل از بین رفته، حال او بدتر شده، هیجانات منفی اش تشدید می شود و قضیه پیچیده تر شده و به درمان مقاوم تر می شود. وقتی خیانت توسط همسر پیمان شکن انکار می شود. نمی توان جلسات مداخلات درمانی در خیانت زناشویی را ادامه داد و در صورت ادامه دادن، جلسات درمانی مفید نخواهد بود، و در واقع درمان کارآمدی رخ نخواهد داد. وقتی همسر پیمان شکن، خیانت خود را قبول ندارد یا از انجام این کار پشیمان و ناراحت نیست و یا قصد جبران آن را ندراد، نمی توان به نجات زندگی مشترک آنها و حل کردن مسادلشان امیدورا بود. برای آنکه همسر آسیب دیده بتواند همسر پیمان شکن را ببخشد، برای حل کردن مسائلشان قدمی بردارد و تلاش کند به زندگی مشترکشان برگردد، باید ببینید که همسرش خیانت خود را پذیرفته، پشیمان است، حاضر است برای جبران کردن آن تلاش کند و برای حل کردن مسائل خود با همسرش قدم مثبتی بردارد.

گاهی پیش می آید که زوج ها بعد از وقوع خیانت ، حتی وقتی برای درمان رابطه خود در جلسات مداخلات درمانی در خیانت زناشویی حاضر می شوند، انرژی و پتانسیل روحی و عاطفی کافی برای برگرداندن رابطه از دست رفته خود را ندارد. آنها ظاهرا می خواهند با مراجعه به متخصص مداخلات درمانی در خیانت زناشویی و حضور در جلسات درمانی زندگی مشترک خود را حفظ کنند و در جلسات علت حضورشان را تلاش برای برگرداندن رابطه بیان می کنند ولی وقتی خیانت خود و نقششان را در وقوع آن به درستی نمی پذیرند یا حتی در بررسی عوامل زمینه ای مستعد کننده خیانت بطور تعهدی یا ناخود آگاه سعی در انکار مشکلات زندگی مشترک خود یا سهم خود در وقوع آن را دارند یا اینکه برای اصلاح الگوی رابطه ناکارآمد خود تلاش مفیدی نمی کنند، می توان نوعی کمبود انرژی عاطفی یا روانی را در رابطه با ارتباطشان با همسر را در آنها تشخیص داد.

در تمایل و علیت یابی این کمبود یا فقدان پتانسیل و انرژی روحی و عاطفی می توان یک یا جند مورد از عوامل زیر را دخیل دانست:

  • عدم قطع ارتباط همسر پیمان شکن با شخص سوم یا حضور عاطفی و روانی شخص سوم در ذهن همسر پیمان شکن یا حتی مقایسه همسر با شخص سوم در ذهن
  • اطمینان همسر پیمان شکن از انتخاب اشتباه همسر و پشیمانی او از این انتخاب یا پشیمانی زوج از تشکیل زندگی مشترک و ازدواج
  • نبود یا کمبود جذابیت همسر برای شخص پیمان شکن یا وقتی که همسر پیمان شکن هیچ محبتی از خودش در دل احساس احساس نمی کند یا به عبارتی به اندازه کافی دوستش ندارد
  • نا امیدی زوج در حل شدن مسائل و مشکلات زندگی مشترک
  • عدم اطمینان همسر آسیب دیده از تکرار شدن خیانت های آتی توسط همسر یا عدم اطمینان همسر پیمان شکن از بخشیده شدن توسط همسرش
  • وجود دخالت های مخرب اطرافیان زوج در مراحل مداخله های درمانی خیانت
  • برای گرفتن نتیجه مورد نظر از جلسات مداخله خای درمانی در خیانت تمامی این عوامل باید توسط درمانگر متخصص در زوج به دقت بررسی شوند و با رفع آنها انرژی لازم را برای پیش بردن جلسات مداخلات درمانی در خیانت ایجاد کرد.
  • در صورت رخ دادن خیانت در روابط عاطفی و زناشویی و در صورت خواست دو نفر برای بهبود روابط شان مراجعه به جلسات روان درمانی تخصصی خیانت زناشویی و بهره گرفتن از نظر روانشناسان متخصص خیانت زناشویی می تواند کامی موثر در حفظ زندگی مشترک و بهبود روابط زناشویی باشد.

نویسنده: دکتر ندا رحیمی – روانشناس و متخصص مداخلات درمانی در خیانت زناشویی

[siteorigin_widget class=”orion_empty_space_w”][/siteorigin_widget]
[siteorigin_widget class=”orion_team_w”][/siteorigin_widget]

سپتامبر 12, 2019 توسط صلح درون 1 دیدگاه

چگونه با مردان کنترل گر رفتار کنیم؟

زنانی که با مردان کنترل گر زندگی می کنند حتما با چالش های جدی همانند سلامت ذهنی و جسمی روبرو هستند. برای این زنان خود کنترل گری میتواند مهارت ارزشمندی باشد. زمانی که این افراد در موقعیت های سخت قرار می گیرند می توانند با مهارت خود کنترل گری از فشار های مخرب رهایی یابند. زمانی که خودکنترل گری داشته باشیم در برابر تکانه ها یا موقعیت های تخریب گر بهترین تصمیم را می توانیم بگیریم .

خود کنترل گری معیاریست برای داشتن زندگی شاد؛ افرادی که با اشخاص کنترل گر در ارتباط هستند معمولا کنترل زندگی خود را به اجبار به این افراد می سپارند. شما حق انتخاب دارید اگر مردی زندگی شما را کنترل می کند شما نباید بنشینید و اجازه دهید این بلا سرتان بیاید و این کار را با شما انجام دهد. شما می توانید مسئولیت افکار، احساس و رفتار های خودتان را به دست بگیرید و با این کار یک چشم انداز جدید به سوی زندگی خودتان باز نمایید.

[siteorigin_widget class=”orion_heading_w”][/siteorigin_widget]

قبل از کنار آمدن با افراد کنترل گر باید ویژگی های این افراد را بشناسید. این افراد معمولا از اضطراب شدیدی که دارند رنج می برند و به همین علت تمایل دارند افراد دیگر را کنترل کنند. این افراد به جای حل کردن اضطراب خود توسط روانشناس و تلاش برای حل این مشکل، تمام جنبه های زندگی خود و حتی زندگی  افراد دیگر را تحت کنترل خود قرار می دهند.

معمولا افراد با اختلال شخصیت خود شیفتگی و ضد اجتماعی ویژگی کنترل گری دارند که هر دوی این اختلالات با عدم همدلی برای دیگران و بد اخلاقی همراه است. بیشتر افراد کنترل گر معمولا سابقه سوء استفاده از مواد و مشکلات کنترل تکانه و مدیریت خشم دارند.

[siteorigin_widget class=”orion_heading_w”][/siteorigin_widget]

افراد کنترل گر به دو گروه تقسیم می شوند:

1. کنترل گر پرخاشگر

این افراد به عقاید و افکار دیگران احترام نمی گذارند و مرز های آنان را رد می کنند. همچنین سوء استفاده کلامی و جسمانی زیادی از دیگران دارند. آنها در بیشتر مواقع بدون آگاهی داشتن از چارچوب های دیگران عبور می کنند و دیگران را مورد سو استفاده قرار می دهند و می خواهند همه را تغیییر دهند و نظرات خود را به آنها تحمیل کنند.

2. کنترل گر چالش برانگیز

این افراد بیشتر از کنترل گرهای پرخاشگر دروغ  می گویند و دیگران را مجبور به بر داشتن مرز های خود می کنند و به صورت غیر مستقیم نظرات خود را تحمیل می کنند تا دیگران قواعد آنان را دنبال کنند.

[siteorigin_widget class=”WP_Widget_Media_Image”][/siteorigin_widget]
[siteorigin_widget class=”orion_heading_w”][/siteorigin_widget]

برای این که متوجه شوید چرا کنترل گری دیگران را قبول می کنید ابتدا با ویژگی های خود را بشناسید:

احتمالا احساس می کنید آن فرد بیشتر از شما اطلاعات و تجربه دارد اگر این احساس را دارید باید بدانید شما فرد با ارزشی هستید و سرنوشت خود در دست خود بگیرید و کنترل کنید. شاید احساس کنید با کنترل گری دیگران حس بهتری به شما دست می دهد و به خاطر عشقی که دارید فکر می کنید این فرد با کنترل شما حس خوبی را به شما می دهد و اگر بخواهید کمی از این احساس را از فرد کنترل گر بگیرید به مشکل بر می خورید.

 

[siteorigin_widget class=”orion_heading_w”][/siteorigin_widget]

خیلی راحت اجازه می دهید که دیگران به جای شما تصمیم بگیرند زیرا ترس از آن را دارید که تصمیمات شما اشتباه باشد در صورتی که باید خودتان این کار را برای خودتان انجام دهید و اجازه ندهید دیگران روی تصمیمات شما سلطه داشته باشند.

وقتی بتوانید خودتان برای خود تصمیم بگیرید در سطح اجتماعی موقعیت و جایگاه بهتری خواهید داشت. وقتی برای زندگی خود تصمیم می گیرید، یاد می گیرید که آن چیزهایی را که برایتان ارزش بیشتری دارد، بیشتر انجام دهید.

[siteorigin_widget class=”orion_heading_w”][/siteorigin_widget]

شاید افرادی در محل کار شما یا ازدواج شما قرار بگیرند که افراد کنترل گری هستند و شما به خاطر موقعیت شغلی یا ازدواجتان و عشقی که به آن شغل یا زندگیتان دارید مجبور شوید این آدم ها را تایید کنید و تحت کنترل آنها قرار بگیرید؛ ولی  بدانید می توان یاد گرفت که چگونه با افراد کنترل گر برخورد کرد و زندگی خود را در دست خودتان بگیرید و به آنها اجازه ندهید که کنترل شما و زندگیتان را در دست بگیرند.

[siteorigin_widget class=”orion_heading_w”][/siteorigin_widget]

وقتی اجازه می دهید که دیگران برای شما تصمیم بگیرند بعد از مدتی باور می کنید که شما چیزهایی را می خواهید که دیگران می خواهند نه آن چیزی که در ذهن خودتان است و خودتان خواسته اید.

انسان ها معمولا از لحاظ شخصیتی شبیه یکدیگر نمی باشند و این قابل قبول نیست که  آن چیزی  که دیگران می خواهند را شما انجام دهید ولی چون شما در حال پیروی از فرد کنترل گر می باشید و این فرد در زندگی شما نقش بسیارمهمی دارد ناخوآگاه مجبور می شوید طبق خواسته ی وی عمل کنید. باید رویاها و خواسته های خود را در زندگیتان پیدا کنید و اجازه ندهید کس دیگری برای شما تصمیم گیرنده باشد و خودتان باید فرد فعالی در این زمینه باشد.

[siteorigin_widget class=”orion_heading_w”][/siteorigin_widget]

در این زمان یاد میگیرید که روی خواسته ها و اهداف خود ایستادگی کنید و آنچه را می خواهید بدست آورید. این ایستادگی نوعی مهارت است  که می توان آن را از یک روانشناس یا درمانگر آموخت و این تکنیک ها به شما آموزش داده شود.

[siteorigin_widget class=”orion_heading_w”][/siteorigin_widget]

وقتی شما مرزهای سالمی برای خود ندارید به راحتی توسط  دیگران کنترل می شوید. تنظیم مرزهای سالم یک مهارت، شما باید در این زمینه مهارت لازم را توسط یک روانشناس یاد بگیرید. بعد از اینکه شما مرز های سالم را برای خود تعریف کردید دیگر کسی نمیتواند کنترل زندگی شما را به دست گیرد.

[siteorigin_widget class=”orion_heading_w”][/siteorigin_widget]

شما یک قسمت با ارزش از جهان هستید خود درونیتان را پیشرفت دهید و بگذارید خود درونی شما واقعیت شما باشد باید همه ی ما روی خودمان کار کنیم تا پیشرفت کنیم تا به بهترین پتانسیل خود برسیم.

[siteorigin_widget class=”orion_heading_w”][/siteorigin_widget]

ما می توانیم مسوولیت زندگی خود را به عهده بگیریم. وقتی که تصمیم درست می گیرید اجازه شادی کردن را به خود بدهید. وقتی انتظاراتتان از زندگی را زندگی می کنید از لحظه ها لذت ببرید و از تجربیات زندگی خود درس بگیرید.

[siteorigin_widget class=”orion_heading_w”][/siteorigin_widget]

سلامت ذهنی ایستا نیست و همیشه قابل تغییر می باشد همانگونه که ما و زندگیمان تغییر می کند. ما با چالش های جدیدی در زندگی مواجه می شویم. یک درمانگرمی تواند قدرت و ویژگی های شما را کشف کند و در این راستا به شما کمک می کند. ما می توانیم سالم ترین خودمان باشیم و اگر این اتفاق بیفتد می توانیم دنیای بهتری برای خودمان بسازیم.

نویسنده: استفانی کربی
گردآوری و ترجمه: دکتر ندا ملک زاده – دکتر شقایق کیالها
منبع: betterhelp.com